چکیده:
فلسفه سیاسی مبتنی بر حکمت متعالیه از نوع فلسفههای سیاسی
اخلاقگرا، غایت مدار و در نتیجه فضیلت محور است. ترسیم مکتب
هدایت در عرصه سیاست در تقابل با مکتب قدرت، نگاه ابزاری به
دنیا و معیشت آدمیان در جهت تقرب به خدا، خدامحوری در تقابل با
تفکر انسان خود سامان و خود بسنده، تأکید بر مختار بودن انسان و در
نتیجه برقراری تناسب میان نوع نظام سیاسی و محتوای باطنی مردم،
اصل رهبری الهی در مراتب سهگانه انبیا، اوصیا و اولیا و اصرار بر
تحقق فضایل اخلاقی در سطوح رهبری، نظام سیاسی، قوانین، نهادها،
ساختارها، مردم و عملکردها از اهم شاخصهای سیاست فضیلتگرا
و متعالیه است که در مقاله حاضر به آنها پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
"براساس توضیحات وی، باید اصول زیر به عنوان بنیادهای تفکر حکمت سیاسی متعالیه مد نظر باشد که عبارتاند از: 1 ـ ما انسانها را خالق و صانعی است که بر هر چیزی قادر و توانا میباشد؛ 2 ـ آفریننده ما از جسم داشتن و تعلق به مواد و اجسام و از اینکه با چشم دیده شود و یا با یکی از حواس پنجگانه ادراک گردد، برتر و متعالی است؛ 3 ـ خالق ما حکیم و دانای بر راههای خیر و منفعت در نظام وجود، و جهات نفع و آسایش خلق در زندگی و قوام و بقا و پایداری آنها است؛ 4 ـ خداوند را در ایجاد و تأثیر و خلق و اداره امور وسایطی است؛ چون مباشرت بیواسطه افعال و پرداختن به مواد و کثرات بر واحد حقیقی، محال و ممتنع است؛ 5 ـ مردمان در زندگانی و معادشان نیاز به کسی دارند که کارهای آنان را اداره کرده، راه زیستن در دنیا و رهایی از شکنجه و عذاب در جهان دیگر را به ایشان بیاموزد: و خلاصه، انسان در وجود و بقایش ناگزیر از مشارکت است، و مشارکت تمام نمیشود جز به معامله، و معامله را ناگزیر از سنت و قانون عدل است، و سنت و عدل را ناچار از سنت گذار و قانونگذار عادل است، و جایز نیست که مردمان را با آرا و هوسهاشان در آن حال رها کنند تا منجر به اختلاف گشته و هرکه آنچه به نفعش است عدل، و آنچه به ضررش است ظلم و جور پندارد."