چکیده:
بحث رابطه اخلاق و سیاست در عرصه سیاست بینالمللی مورد توجه
صاحب نظران و نظریهپردازان روابط بینالملل بوده است. رئالیستها
امکان بهکارگیری الزامات اخلاقی را در سیاست بینالملل منتفی
میدانند، حال آن که ایده آلیستها نسبت به تحقق آن خوشبین
هستند. در این پژوهش، رابطه اخلاق و سیاست بینالملل با توجه به
نحوه توزیع قدرت در سه وضعیت ساختاری امپراتوری، دولت ـ ملت
و حکومت جهانی مورد بررسی قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"1 برای تبیین موضوع ابتدا باید مشخص گردد که مفهوم اخلاق چیست؟ آیا میتوان از معیارهای اخلاقی محیط داخلی در محیط بین المللی استفاده کرد؟ چه دیدگاههایی درباره اخلاق بین المللی وجود دارد؟ چه وضعیتی اخلاقی، و چه وضعیتی غیر اخلاقی است؟ آیا اخلاق در وضعیتهای عادی، بحرانی و جنگ به یک معناست؟ بایدهای اخلاقی نظام بین المللی از کجا نشأت میگیرد؟ ملاک رفتار اخلاقی دولتها، عقلانیت است یا تکلیف؟ میان اخلاق و عدالت، اخلاق و حقوق بشر، اخلاق و احترام متقابل و عدم مداخله در امور کشورها چه نسبتی وجود دارد؟ اخلاق در جهان فرا اطلاعاتی و فرا صنعتی از چه جایگاهی برخوردار است؟ تعریف اخلاق در باره اخلاق تعاریف متعددی بیان شده است: گاهی اخلاق با توجه به شخص انسان و بر مبنای نیروهای باطنی وی تعریف شده و زمانی در قالب اخلاق اجتماعی در ساحت تعاملات جمعی ارایه گردیده است.
محور بحث حاضر در این است که چگونه ساختار قدرت در سیاست و نظام بین الملل میتواند زمینهها و فرصتهای لازم را برای تحقق اخلاق در تعاملات بینالمللی محدود سازد و یا به تقویت آن کمک کند.
به نظر میرسد در وضعیت کنونی که جهان در حالت وابستگیهای متقابل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به صورت متقارن یا نامتقارن قرار دارد، بیش از هر زمانی حرکت به سمت تحقق بخشیدن به ایدههای انسانی در سطح اخلاق و ارزشهای انسانی تقویت شده است: از طرفی، مسایل بشری همانند تبعیض و بیعدالتی، جنگ و بیثباتی، جنایت، مواد مخدر و غیره جهانی شده و اقدامات جمعی جهانی برای رفع آنها ضروری است و از سوی دیگر، جهان در عصر فرا اطلاعات بیش از هر زمانی به هم تنیده شده و آگاهیهای ملتها نسبت به مسایل سیاست بینالملل افزایش یافته."