خلاصه ماشینی:
"گویا عدهای با وجود باورهای فلسفی و اعتقادی خود نسبت به طبیعت و فطرت انسان،ناخواسته به این دیدگاه روی میآورند و تربیت را مجموعهای از دانشها و معلومات بیرونی میدانند که آن را باید با مکانیزمهای«تشویق»و«نتیجه»در درون شخصیت متربی وارد کرد.
اما در«صنعت»یا«تربیت بیرونی»،که همان تربیت«عایق»است،گسست میان گیرندههای درونی و فرستندههای بیرونی عمیقتر میشود و آنچه از بیرون بر فرد تحمیل و تلقین میشود،تنها در حد پوستهها و لایههای کاذبی است که بر وجود او تنیده میشود،بی آنکه اتصال و ارتباط معنیداری با وجود او داشته باشد.
عقل طبیعی(یا علم درونی)دانشی است که از طبیعت و سرشت آدمی ناشی میشود و از درون مایههای فطری او سرچشمه میگیرد؛معرفتی که از جنس استعداد ذاتی است و باید در تعامل با محرکهای خارجی شکوفا شود.
در ادامه حدیث نیز،این معنا در قالب تمثیلی زیبا و شفاف تصریح و تأکید میگردد:چنین کسی که عقل طبیعی او شکوفا نشده است«همچون کوری است که خورشیدی را بر او بتابانید»یعن اگر عقل طبیعی و ظرفیتهای درونی انسان مستعد پذیرش دانش بیرونی و نصایح و آموزههای اکتسابی نباشد،به منزله انسان کوری است که خورشیدی را بر او بتابانید؛هرقدر هم خورشید نورانی باشد؛هیچ تأثیری بر بینا شدن او نخواهد داشت!
این موضوع در اندیشه و کلام مولای متقیان علیه السلام به شکلهای مختلف بیان شده است و نشانگر آن است که«قلب»به عنوان کانون میل و رغبت و گرایش،نقش مهمی در پذیرش و باور پیامهای تربیتی دارد.
این ظاهرسازی و آشکارنمودن آنچه در درون پنهان است،نماد«تربیت اکتشافی و درونی»و ناظر به این اصل مهم در تربیت است که تعلیم و تربیت باید فرآیند کشف طبیعت و شکوفایی درون مایههای فطرت باشد."