چکیده:
نظریه خداناباورانه ریچارد داوکینز، زیست شناس انگلیسی، بر دو استدلال «سادگی» و «فرایند انباشتی» مبتنی است؛ بر اساس استدلال سادگی قوانین بنیادین فیزیک ساده اند و از این رو، پیدایش تصادفی و بی دلیل قوانین بنیادین تبیینی ساده است، ولی فرض وجود خالقی که طراح جهانی با چنین پیچیدگی های بسیار گسترده باشد، نظریه ای بسیار پیچیده است. بر اساس استدلال فرایند انباشتی، داوکینز بر این باور است که جهان مادی در روند شکل گیری طبیعت و پیدایش موجودات زنده «خود تبیین گر» بوده است و انتخاب طبیعی، که فرایندی انباشتی است، به تنهایی می تواند فرایند تکامل را تبیین کند. بر اساس دیدگاه های فیلسوفان خداباور، وجود خداوند فرایند تکامل و قوانین بنیادین طبیعت را در یک نظام جامع و جهان شمول وحدت و انسجام می بخشد و از این رو، از کفایت تبیینی برخوردار است، در حالی که دیدگاه تصادف گرایانه داوکینز فاقد کفایت تبیینی است. استدلال سادگی، درواقع «مغالطه سادگی» است. بنابراین اولا، نگرش ماتریالیستی داوکینز در استدلال فرایند انباشتی بر مجموعه ای از خطاهای فلسفی مبتنی است؛ ثانیا، تبیین دقیق نظریه تکامل نشان می دهد که جامع ترین و ساده ترین تبیین مبتنی بر وجود خداوند به عنوان طراح و جهت دهنده فرایند تکامل است.
خلاصه ماشینی:
دربارة خدا و تکامل علیرضا فرخی بالاجاده 1 امیرعباس علیزمانی* 2 نظریة خداناباورانة ریچارد داوکینز، زیستشناس انگلیسی، بر دو استدلال «سادگی» و «فرایند انباشتی» مبتنی است؛ بر اساس استدلال سادگی قوانین بنیادین فیزیک سادهاند و از اینرو، پیدایش تصادفی و بیدلیل قوانین بنیادین تبیینی ساده است، ولی فرض وجود خالقی که طراح جهانی با چنین پیچیدگیهای بسیار گسترده باشد، نظریهای بسیار پیچیده است.
این قوانین خود از انفجار بزرگ اولیه بهوجود آمدهاند؛ یعنی هنگامی که هیچ عنصر هستهای برای این قوانین وجود نداشته است که بر اساس آنها رفتار کنند، بنابراین سؤال اساسی این است که این قوانین از کجا آمدهاند؟ آنها چگونه شکلهای کارامدشان را اخذ کردهاند؟ و چگونه با هم همبستگی یافتهاند تا آنجا که وجود جهانی منسجم و قابل فهم را ممکن میسازند؟ سؤال مهم دیگر این است که انتخاب طبیعی که فرایندی کور و انباشتی است، چگونه میتواند عناصر، مراحل حیاتی، و نتایج بسیار شگفتانگیز تکامل، بهویژه فاعلهای آگاه و اخلاقی، را تبیین کند؟ ریچارد داوکینز(R.
داوکینز این فرایندهای همانباشته را بهنحوی درنظر میگیرد که هر مرحلة آن با اندکی اصلاح و به صورت غیر جهتدار به سمتی پیش رود که محصول بسیار پیچیدهای که مطلوب ماست ایجاد شود، ولی این قاعدة کارامد که هر مرحلة این فرایند انباشتهشده در طول زمان بهنحوی تقرر یافته که صور حیاتی شگفتانگیزی را ایجاد کرده است، به نظر وی قاعدهای صرفا تصادفی و اتفاقی است، در حالی که آنچه محل بحث است وجود چنین قاعدهای است که باید تبیین شود.