چکیده:
ویتگنشتاین در فقرات پایانی تراکتاتوس از وجود امر ناگفتنی سخن می گوید که خود را نشان می دهد. اراده و سوژه مرید در آموزه های ویتگنشتاین متقدم در زمره ناگفتنی ها قرار می گیرد. ویتگنشتاین در یادداشت ها، از سوژه با چهار عنوان سوژه متفکر، سوژه شناسا، سوژه متافیزیکی، و سوژه مرید سخن می گوید. سوژه مرید متفاوت از دیگر عناوین تبیین می شود. سوژه مرید امری استعلایی و حامل خیر و شر است و بدون آن اخلاق معنا نمی یابد. می توان گفت اراده، سوژه مرید، و اراده بیگانه یا خدا بیش ترین نقش را در اخلاق ویتگنشتاینی بازی می کنند. با این حال ابهامات قابل توجهی در این مفاهیم وجود دارد. این نوشتار در پی آن است تا در مسیر روشن سازی این مفاهیم در آموزه های ویتگنشتاین مقدم قدم بردارد.
خلاصه ماشینی:
خیر و شر ویژگیهای درون جهان نیستند؛ اما از کجا و چگونه مطرح میشوند؟ ویتگنشتاین بر این باور است که «خیر و شر تنها توسط سوژه وارد میشود» (ibid) و این سوژه، همان سوژة مرید است (ibid)، اما منظور از «جهان» و به تبع آن، «مرزهای جهان» در اینجا چیست؟ آیا همان جهان و مرزهای مطرح در فقرات حاکی از سولیپسیسم 4 تراکتاتوس (ویتگنشتاین، 1386: فقرات 5.
اکنون آیا اصولا تفاوتی میان این اراده و آنچه [ارادهای] که بدن آدمی را به حرکت وامیدارد وجود دارد؟ یا آیا در اینجا اشتباه هست: آیا حتی خواستن (wanting) (اندیشیدن) یک فعالیت اراده است؟ (و درواقع در این معنا، آدمی بدون اراده زنده نیست) اما آیا میتوانیم موجودی را درنظر بگیریم که بههیچوجه قادر به اراده (will) نیست؛ بلکه تنها به تصور (idea) [توانا است] (به دیدن برای مثال)؟ در معنایی، این به نظر محال میرسد، اما اگر ممکن بود پس همچنین میتوانست جهانی بدون اخلاق باشد» (Wittgenstein, 1961: 21/7/16).
اما چه نسبتی میان سوژة متافیزیکی مطرح در فقرات حاکی از سولیپسیسم، و سوژة مرید وجود دارد؟ در پاسخ به این سؤال، هاجز بر این باور است که ویتگنشتاین تمایز را در فقرة 21/7/16 یادداشتها بیان کرده است (ibid: 111): «اما آیا میتوانیم موجودی را درنظر بگیریم که بههیچوجه قادر به اراده نیست؛ بلکه فقط به تصور (idea) [تواناست] (به دیدن برای مثال)؟ به معنایی این به نظر محال میرسد، اما اگر ممکن بود پس همچنین میتوانست جهانی بدون اخلاق باشد».