چکیده:
پس از انقلاب علمی قرن هفدهم و قدرت گرفتن علوم تجربی، رقیبی قدرت مند برای ادیان در حل مشکلات بشر، و ارائه تبیینی روشن تر از جهان پا به عرصه وجود نهاد. رابطه علم و دین در کانون مباحث فلسفی قرار گرفت و آرای گوناگونی در این خصوص ارائه شد. نوشتار حاضر به نقد و بررسی دیدگاه فرانسیسکو آیالا[i]کشیش و ژنتیک دان برجسته معاصر می پردازد. وی بر این باور است که کتاب مقدس فقط در خصوص نجات و سعادت آدمی مصون از خطاست و اساسا هدف آن تبیین پدیده های طبیعی نیست. آیالا با پذیرش موضع طبیعت گرایی روش شناختی، و رد طبیعت گرایی متافیزیکی، برای تبیین وقایع طبیعی صرفا پدیده های طبیعی را به میدان می آورد و دخالت هرگونه موجود ماوراء طبیعی از جمله خداوند را در امور جهان نفی می کند. او معتقد است برای تبیین پیدایش گونه های زیستی بر روی زمین فقط باید به نظریه تکامل و انتخاب طبیعی اکتفا کرد و آن ها را به خداوند منتسب نکرد، این نوع نگرش می تواند مشکل شر را به خوبی حل کند؛ زیرا شرور به تکامل و انتخاب طبیعی منتسب می شود و خداوند از ارتکاب شرور مبرا می شود. به نظر می آید راه حل آیالا برای حل مشکل شر از توانایی کافی برخوردار نیست؛ آیالا علم و دین را مربوط به دو حوزه متمایز می داند که هریک بر قلمرویی مجزا پرتو می افکند، از همین روی این دو در ارائه تصویری درست از عالم مکمل یک دیگرند
خلاصه ماشینی:
از آنجا که ممکن است پذیرش این موضع، نظریة تکامل، این تصور را پیش آورد که چگونه فردی همچون آیالا که به مسیحیت باور تام و تمام دارد، باور به مسیحیت را با آفرینش تدریجی جمع میکند، وی در پاسخ میگوید که آبای اولیة کلیسا همچون گریگوری (335-394) و آگوستین (354-430) تصریح کردهاند که تمام مخلوقات در ابتدا توسط خداوند خلق نشدهاند بلکه برخی از آنها در طول زمانهای گذشته از دیگر مخلوقات خداوند تغییر تدریجی یافته و شکل جدیدی از حیات به خود گرفتهاند و آکویناس (1224-1274) بر این باور بود که تولید و رشد موجوداتی مانند کرمهای حشرات و مگسها از مواد غیر زنده مانند گوشت در حال فساد با مسیحیت منافاتی ندارد، اما این مطلب را به دیگران واگذار کرد که معلوم کنند آیا عملا این اتفاق میافتد یا نه (Ayala, 2007: 32-33).
به این ترتیب آیالا نتیجه میگیرد که «طراحی معیوب» با وجود طراح هوشمند و قادر مطلق در تضاد است و نباید طراحی و نظم ناقص و معیوب در عالم موجودات زنده را به خداوند نسبت داد بلکه باید آن را به انتخاب طبیعی منتسب کرد.
آیالا به واسطة موضع طبیعتگرایانهای که اتخاذ کرد با نظریة «طراحی هوشمند» (intelligent design) که افرادی چون مایکل بهی 14 طرح کردهاند بهشدت مخالف است و استدلال بهی مبتنیبر «پیچیدگیهای تقلیلناپذیر» (irreducible comlexity) را در اساس با استدلال ویلیام پیلی مشابه دانسته و نمیپذیرد (Ayala, 2010 b: 370)؛ زیرا از نظر او، نظم موجود در موجودات زنده را با انتخاب طبیعی میتوان تبیین کرد و نیاز به فرض ناظمی احیانا ماوراءطبیعی نیست.