چکیده:
یکی از حوزه های نسبتا گسترده پژوهش در ادبیات تطبیقی معاصر، حوزه مضامین و موضوعات است. موضوع، یک ماده تاریخی و فرهنگی و از عناصر تشکیل دهنده متن است، از این رو قابلیت تحلیل و بررسی را دارد. برخی از موضوعات و مضامین، فراملی و جهان شمولند؛ مانند زندگی و مرگ، خیر و شر، دادگری و ستمگری، عشق و نفرت، جوانمردی و سخاوت و... . مطالعه تطبیقی در حوزه مزبور می تواند به تبیین فصلی هرچند کوتاه، از تاریخ افکار و عقاید و فرهنگ دو یا چند ملت در طول تاریخ بینجامد و خاستگاه برخی از آن ها را نیز مشخص کند. از جمله موضوعات فراملی و مورد اختلاف در فرهنگ اسلامی و سایر ادیان الهی، موضوع زهد است که مکاتب فکری و عقیدتی مختلف، تعاریف متفاوت و گاه متناقضی از آن ارائه داده اند. مفهوم زهد وارد حوزه ادبیات نیز شده و بر همین اساس، برخی از شعرا زهد سرا نامیده شده اند که از جمله آنان سنایی غزنوی و ابو اسحاق البیری دو شاعر نامی در ادب فارسی و عربی هستند. در پژوهش حاضر برآنیم که در چشم اندازی تطبیقی، انگیزه های این دو شاعر در روی آوردن به شعر زهد و نحوه نگرش آن ها به دنیا و دلبستگی های آن را مورد بررسی قرار دهیم تا به تعریف و کارکرد زهد در حوزه ادبیات دست یابیم و نشان دهیم که با وجود مانندگی های بسیار در رویکرد این دو شاعر به مفهوم زهد، تفاوت های قابل ملاحظه ای هم بین آن دو وجود دارد
خلاصه ماشینی:
از جملۀ اين شخصيت ها ميتوان به حکيم سنايي غزنوي در ادب فارسي و ابواسحاق البيري در ادب عربي اشاره کرد که زهد و مضامين مربوط به آن را نقطۀ عطف شعر خود ساخته اند و به طرح مفاهيم مشترکي پرداخته اند که نشان دهندة زيربناي انديشه و آينۀ تمام نماي جامعۀ عصر غزنوي در ايران و عصر ملوکالطوائف در اندلس بوده است .
در زمينۀ ادبيات تطبيقي نيز پژوهشي بين سنايي و ابوالعتاهيه ، شاعر نامدار زهدسراي ادب عربي، در دست است با عنوان «موازنۀ زهديات ابوالعتاهية با زهديات سنايي در حديقة الحقيقة » نوشتۀ مرتضي قائمي(رسالۀ دکتري دانشگاه تهران ، ١٣٨٣) که نويسنده در آن آبشخور فکري اين دو شاعر و وجوه اشتراک و افتراق زهديات آن ها را در دو سطح صورت و معنا مورد بررسي قرار داده است .
البته بايد به اين مسئله نيز توجه داشت که وقتي شاعر از واژة مرگ در اشعار خود بهره ميجويد، همواره به مرگ واقعي نظر ندارد، بلکه از اين پديده براي تشبيه و عمق بخشي به معاني موردنظر خود استفاده ميکند تا از اين رهگذر بر مخاطب تأثير بگذارد و مفهوم زاهدانه و عرفاني موردنظر خود را مطرح کند؛ به عنوان مثال او در بيتي ميگويد: بمير اي حکيم از چنين زندگاني کزين زندگاني چو مردي بماني (همان : ٦٧٥) سنايي علاوه بر اين که از مرگ ارادي سخن ميگويد و مرگ ارادي مفهومي کاملا عرفاني دارد، زيرا شاعر مردن از چيزي را مطرح ميکند که اين مفهوم به معناي چشم پوشي از متاع و لذت هاي دنيوي و رهانيدن خود از آن و عدم تعلق نسبت به آن است و اين بيت يادآور حديث «موتوا قبل أن تموتوا» است و جنبۀ آموزشي، روان شناسانه و اخلاقي دارد (شفيعي کدکني، ١٣٨٠: ٢١٠).