چکیده:
مقدمه: در پایان سال 1389، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد کتاب فرهنگ اوزان شعر فارسی (600 وزن) و فرهنگ اوزان صد شاعر بزرگ فارسیزبان، تالیف دکتر تقی وحیدیان کامیار را منتشر کرد. تالیف و نشر این کتاب حاصل درک ضرورتی بجاست؛ ضرورت تدوین مجموع اوزان شعر فارسی و همچنین تعیین جدول اوزان شاعران؛ یعنی جدولی که در آن تمام اوزان سرودههای یک شاعر با بسامد کاربرد هر وزن ثبت شدهباشد. دکتر وحیدیان در آغاز پیشگفتار کتاب به مشغله ذهنی سیسالهاش برای این کار اشاره کردهاست و میدانیم که کسانی دیگر نیز قصد این کار را داشتهاند و دارند که برخی از آنان بیش از این مدت و عدهای نیز کمتر، وقت خود را صرف آن کردهاند. آیا انتشار این کتاب ضرورت یادشده را برطرف کرده است و دیگران را معاف از ادامه کار؟ برای روشن شدن پاسخ این سوال و همچنین تکلیف دیگر محققان عرصه عروض، باید کتاب یادشده نقد شود؛ اما ظاهرا کتاب با سکوت مواجه شده و با گذشت دو سال از انتشارش، مطلب قابل ذکری در نقد و ارزیابی آن در عرصه عمومی عرضه نشده است و علت شاید توزیع نامناسب کتاب باشد که کموبیش دامنگیر تمام آثاری است که در شهرستانها منتشر میشود. نگارنده که، به سائقه زمینه مطالعاتی، کتاب را کمی پس از انتشار تهیه کرده و خواندهبود، قصد نقدنویسی بر آن را نداشت؛ اما از آنجا که ادامه دادن به برخی تحقیقات بازبسته به پاسخ این سوال است که «آیا فرهنگ اوزان شعر فارسی تدوین شده است؟» ناگزیر از این کار شد. برشمردن نکات درست و فواید این اثر مناسب نوشته حاضر نیست، زیرا شهرت و اعتبار نویسنده کتاب، اثرش را از تحسین و تمجید این قلم بینیاز میکند و بالاتر قرار میدهد؛ نکاتی مانند تصریح به ارزش وزن و مقایسه شعر موزون با کلام (یا شعر) ناموزون (ص 19) که برای نوآشنایان و کماطلاعان روشنگر است، یا برخی اطلاعات آماری تازه در جداول وزنهای شاعران که برای محققان و متخصصان ارزشمند است. هدف نوشته پیش رو بررسی این موضوع است که آیا این کتاب بهواقع توقعی را که نام و نشانش و مقام و اعتبار نویسندهاش در میان پژوهشگران وزن شعر ایجاد میکند، برآورده مینماید یا نه
خلاصه ماشینی:
٤. نویسنده در هیچ جای کتاب فهرستی جداگانه از آن ٢٨٢ وزن مورد استفادة شاعران و ٣٤٧ وزن برساختۀ عروضیان به دست نمیدهد و تنها در فصل چهارم تمام اوزان این دو گروه را یکجا و براساس تعداد هجا فهرست میکند (البته زیر هر بیت شاهد، نام شاعر یا منبع شعر آمده است )؛ بدین ترتیب صحت این اعداد را، جز با شمارش و دسته بندی اوزان فصل چهارم نمیتوان آزمود؛ اما دربارة اوزان گروه سوم ، یعنی اشعار عامیانه ، که تعداد آنها را نویسنده ، چنان که نقل کردیم (و در چند جای دیگر پیشگفتار نیز تکرار شده ) ٢٥ تا اعلام کرده ، صحت آن را به سادگی میتوان رد کرد؛ زیرا در فصل هفتم که به این اوزان اختصاص دارد، تنها ١٥ وزن معرفی شده است .
برای مثال ، در زبان فارسی صورت زبانی مکتوب «گربه ار دیوا بالا میرود»، با وجود دو اشتباه در ثبت ، به لحاظ دلالت معنایی هیچ تفاوتی با «گربه از دیوار بالا میرود» ندارد؛ اما در وزن ، «مستفعلن مفاعلن فع لن » و «مستفعلن مفاعل فع لن » دو دلالت متفاوت دارند و وقتی خوانندة کتاب ، در صفحۀ ٦٠٩ صورت اول را میبیند که با شمارة ٧ معرفی شده ، و سپس شاهد آن را چنین مییابد: «آیینه ای که در دل من بود / در حال تکه تکه شدن بود» نمیداند که آیا «مفاعلن » به جای «مفاعل » اشتباه تایپی است یا این که مؤلف واقعا در تشخیص وزن بیت اشتباه کرده و کسرة پایانی «دل » در مصراع اول را اشباعی فرض کرده است ، بیآن که توجه کند که مصوت کوتاه متناظر با آن در مصراع دوم ، یعنی ضمۀ «شدن »، قابل اشباع نیست .