چکیده:
رویکردهای سنتی برنامه¬ریزی استراتژیک در مواجهه با آشفتگی و عدم قطعیت در محیط، منعطف نبوده و از قابلیت پاسخگویی مناسبی برخوردار نیستند. در شرایط عدم قطعیت کنونی بسیاری از افراد و سازمان ها بر این باورند که استراتژی معنا و مفهوم و جایگاه خود را از دست داده است، چرا که زمانی که آینده کاملا قابل پیش-بینی است، برای طراحی استراتژی می¬توان از رویکردهای متعارف استراتژی استفاده کرد. اما زمانی که آینده غیرقابل پیش¬بینی و با عدم قطعیت مواجه باشد دیگر این قبیل رویکردها، غیرکاربردی بوده و بی معنی می¬باشند و می¬بایست از رویکردهایی که مناسب با شرایط ناپایدار است سود جست. این مقاله با هدف معرفی رویکردهای برنامه¬ریزی استراتژیک در شرایط عدم قطعیت، با رویکردی تحلیلی-تطبیقی به بررسی این رویکردها می¬پردازد و برای همه موارد یک نمونه عملی ذکر می¬کند و همچنین پیام کلیدی آن رویکرد را برای مدیران برمی¬شمرد.
خلاصه ماشینی:
در شرایط عدم قطعیت کنونی بسیاری از افراد و سازمان ها بر این باورند که استراتژی معنا و مفهوم و جایگاه خود را از دست داده است ، چرا که زمانی که آینده کاملا قابل پیش بینی است ، برای طراحی استراتژی می توان از رویکردهای متعارف استراتژی استفاده کرد.
1- Harvard Business Review 2 -Milestone 3 -Checkpoint ٣-٣-استراتژی های غلطان در این رویکرد فرض این است که هر بار برنامه ریزی استراتژیک به صورت بلندمدت (مثلا ٥ ساله ) تدوین می شود اما هر سال این برنامه مورد بازبینی قرار می گیرد و دوباره در یک افق بلندمدت (٥ ساله ) برنامه ریزی استراتژیک انجام می شود.
آموزه این رویکرد برای مدیران استراتژیست : زمانی که آینده و محیط شناخت پذیر و پیش بینی پذیر است می توان و باید متمرکز عمل کرد اما در زمانی که نمی دانیم آینده آبستن کدام موقعیت است ، برای آن که مخاطره سازمان به کمترین مقدار خود برسد لازم است که سازمان به صورت همزمان در چند حوزه فعالیت کند تا در صورت بروز تغییرات محیطی آزادی عمل استراتژیک خود را حفظ نماید.
نمونه عملی : در یکی از سازمان ها، در جلسات هفتگی مدیران ارشد این موضوع مطرح شد که برخلاف تصمیم گیری استراتژیک ابتدای سال که تمرکز بر پروژه های نفت و گاز بوده است ، با توجه به فرصت پیش آمده برای مشارکت با یک شریک خارجی ، ورود به حوزه پتروشیمی نیز می تواند مورد نظر باشد.