چکیده:
مقالة نینان اسمارت در باب «فهم تجربة دینی» به سبب طرح برخی
از مباحث روششناختی و معرفتشناختی که برای هر پژوهشی در حوزة عرفان
ضروری است، اهمیت بسزا دارد. امتیاز نوشتة اسمارت در این است که بر
پیچیدگی مباحث مربوطه تأکید میورزد و موضع روش شناختی متعادل و ظریفی را
در برابر دیدگاههای «همه یا هیچ» اکثر محققان خاماندیش پیشین متون عرفانی
برمیگزیند، دیدگاههایی مبنی بر اینکه یا شخص عارف است و مباحث را کاملا
واضح میبیند یا عارف نیست و از این رو ساکت میماند، چرا که ملاحظاتش خارج
از موضوع است. حوزهای که مقالة اسمارت به طور خاص به آن میپردازد
معنای واژة «تجربه» است آنگونه که در زمینة
بحث از تجربة دینی استعمال میشود، موضوعی که یقینا وضوح قابل ملاحظه،
تحقیق پدیدارشناختی بیشتر و دقت مضاعف میطلبد.
خلاصه ماشینی:
ملاحظة دیگری که باید کرد این است که اگرچه میتوانیم برخی از سنّتها را به عنوان سنّتهای دینی برگرفت سنّتها و جنبشهایی نیز هستند که شاید نتوان به طور معمول دینی نامید، ولی با این همه دارای ویژگیهای صوری هستند که آنها را دست کم شبیه ادیان میکند و اندیشهها، انگیزهها و احساسات انسانی مشابهی را نمایان میسازند.
آن استدلال، به طور مختصر، از این قرار است: اگر دین نوعاً متضمن جنبهها یا ابعاد گوناگون ــ همانگونه که من در جایی دیگر آنها را نامگذاری کردم ــ یعنی آموزه، اسطوره، تعلیم اخلاقی، شعائر، تجربه و نهادینهسازی اجتماعی باشد، پس مائوئیسم شبیه دین است.
خلاصة کلام تا اینجا بدین قرار است: از تجربههای دینی، تأثرانگیز و / یا تفسیر شده، که درون یا بیرون سنّتهای دینی و شبه دینی واقع میشوند، فهم وجودی و / یا نظری (به درجات مختلف) میتواند وجود داشته باشد.
زیرا هرچند صور مختلفی از مشاهده وجود دارد که ظاهراً ارتباطی با عبادت خداوند ندارد ــ برای مثال، آن صورتی که در آیین ترودایی بودا یافت میشود ــ ممکن است جستجوی یوگایی، بدین نحو تفسیر شود، درست همانطور که ما نیز میتوانیم ظرف شستن را به عنوان شکلی از خدمت به خدا بنگریم.
یکی از معیارهای کفایت در اینجا این است: آیا ما به اندازة کافی فهمی از اینکه آن تجارب چگونه هستند داریم تا بهطور معقولی ما را متقاعد کند که تجربههای الف، ب، ج و مانند آن از بافتهای مختلف، نسبتاً مشابهاند؟ زیرا اگر اینگونه باشند، نتایجی دربارة تکوین و اعتبار تجربة دینی به دست میآید.