چکیده:
یکی از مراحل تکوین علم زبانشناسی مرحله گفتمان است که بر مبنای آن، زبانشناسان جایگاه ویژهای برای گفته پرداز در نظر می گیرند. در این چارچوب جدید زبانی ، شاخص های فردی دخیل در تولید آثار زبانی ، به عنوان عناصری مهم و تعیین کننده به حوزة مطالعات زبان راه می یابند. البته این مبحث در تاریخ بلاغت اسلامی ، موضوعی دامنه دار است که از کشاکش میان دو علم نحو و معانی برمی خیزد. علمای نحو به سیاق داخلی و مقالی کلام و مطابقت ترکیب اجزای آن با اصول دستوری توجه کردهاند، در حالی که علمای بلاغت ، خواص و اغراض نهفته در این ترکیبات را با مطابقت دادن آن با زمینه و سیاق بیرونی کلام (مقام) بازکاویدند. در این بین ، عدهای نیز توانستند مقال و مقام را (توامان) مورد توجه قرار دهند و ضمن رعایت اصول و قوانین نحوی، از آن در اندازهگیری میزان عدول از اصل ترکیب اجزای کلام و تبیین معانی و اغراض ثانوی جملات بهره گیرند. در این مقاله قصد داریم با تبیین و تحلیل پارهای از عناصر زمینه گرای حاضر در گفتمان نی نامه ، از جمله ضمایر شخصی ، اشاره و عناصر زمانی و با طرح مسئلة قبض و بسط کلامی ، نخست جایگاه و اهمیت گفته پرداز را در این منظومه نشان دهیم و سپس از طریق همین مولفه ها، نیت گوینده را در سازمان دادن به سازکارهای خوانندگان شفافتر کنیم . اساسا پرسش اصلی تحقیق این است که آیا می توان با کمک عناصر زمینه گرا از سطح جمله فاصله گرفت تا از دورنمایی کامل تر از جمله به اغراض ثانویه متن نظر انداخت و سرانجام، از آن برای سنجش مطابقت مقال و مقام یاری گرفت ؟
خلاصه ماشینی:
با اینکه این اصطلاح، تازه به زبانشناسی معاصر راه یافته است ، اما این مسئله که چگونه می توان نحو را دانست و در عین حال، از سیاق و زمینه بیرونی کلام نیز غافل نماند، ظاهرا قرنها پیش ، ذهن علمای اسلامی را به خود معطوف کرده بود و شاید بتوان گفت سیبویه ایرانی نخستین کسی است که در مقام عالمی نحوی، برای فهم یجوز و لایجوز بودن ترکیباتی خاص، صورت ظاهری کلام را در پارهای موارد، به قصد رسیدن به شرایط و مقتضیات بیرونی آن ترک گفته باشد(السید، ٢٠٠٤: ١٢٥).
فیلسوفان از طریق این عناصر زمینه گرا در صدد برآمدهاند این واقعیت را توضیح دهند که چگونه معناشناسی می تواند با برخی از عبارتهای زبان طبیعی ارتباط برقرار کند؛ درنتیجه ، محتوی معناشناختی این جمله که «خاقانی را لقب سحبان ثانی است » تنها با در اختیار داشتن لوازمی که به واسطة آنها صدق این جمله تأیید می شود، به دست می آید؛ یعنی اینکه خاقانی واقعا واجد چنین لقبی بوده است یا خیر؟ صدق این گزاره به هیچ وجه به گویندة آن وابسته نیست ، بلکه فقط به دادههای تاریخی بستگی دارد؛ اما اگر بخواهیم جملة « من از مجاورت یک درخت می آیم » را بررسی کنیم ، صدق این جمله را بدون در نظر گرفتن این نکته که چه کسی و در چه محدودة زمانی و مکانی گوینده آن است ، نمی توان اثبات کرد.