چکیده:
به طور کلی ساخت های اسنادیشده ساخت های نحوی نشانداری هستند که یک گزارة منطقی ساده را توسط دو بند بازنمایی می کنند. ارتباط این ساخت ها با ساخت های پایه ایتر با توجه به چارچوب نظری معین می شود که برای تحلیل به کار می رود. از سوی دیگر مطالعات گشتاری به دنبال این هستند که با استفاده از ویژگی های ساخت های اسنادیشده ساخت زیربنایی آنها را تعیین کنند. چنانچه جملات اسنادی به عنوان ساخت پایه برای ساخت های اسنادیشده در نظر گرفته شوند، تحلیل از نوع پس گذاری خواهد بود و در صورت مرتبط کردن این ساخت ها با ساخت های اسنادینشده تحلیل عنصر زاید ارائه می شود. هدف این پژوهش این است که نشان دهد کدامیک از تحلیل های ارائه شده در نظریه های نحوی برای توصیف و تبیین ساخت های اسنادیشدة زبان فارسی مناسب تر هستند؛ بدین منظور ضمن معرفی رویکردهای گوناگون و محک زدن آنها با دادههای زبان فارسی نقاط ضعف و قوت آنها بیان می شود. در پایان، این مقاله نشان می دهد که رویکردهای گشتاری پس گذاری و عنصر زاید به خوبی از عهدة تبیین این جملات برنمی آیند، زیرا یا رابطة میان سازة اسنادیشده و بند پیرو یا ارتباط درونی سازههای بند پایه را نادیده می گیرند. جملات اسنادیشده نمونه ای از تعامل نحو، معناشناسی ، کاربردشناسی و کلام است ؛ به سخنی دیگر، تنها نگاه صورتگرایانه به این ساخت نحوی، ویژگی های معناشناختی و کاربردشناختی آن را نادیده می گیرد، درحالی که دستور نقش و ارجاع، نظریه ای است که انگیزشهای معناشناختی از جمله وجود رابطة محمول- موضوع و انگیزشهای کاربردشناختی زبان- ویژه را مبنای سنجش ساخت های دستوری قرار می دهد.
خلاصه ماشینی:
به سازهای که به دنبال متمم نما و ضمیر موصولی می آید و حاوی پیش انگاره (اطلاع کهنه ) است ، بند وابسته یا بند اسنادیشده و به سازهای که به دنبال فعل ربطی در بند درونه می آید، کانون گفته می شود که برای جلوگیری از یکی شدن این مفهوم 3 با آنچه در آثار هلیدی ١ به کار رفته است ، زبانشناسانی از قبیل هادلستون ٢ (١٩٨٤) و کالینز (١٩٩١) از اصطلاح عنصر مؤکد٤ و هدبرگ ٥ (١٩٩٠)، لمبرکت ٦ (٢٠٠١)، پیوی ٧ (٢٠٠٤) و دیگران از سازة اسنادیشده استفاده کردهاند.
رویکرد اول که در اینجا پس گذاری ٩ نامیده می شود، بر ماهیت اسنادی ساخت اسنادیشده تکیه دارد و برای تحلیل این ساخت ها در ارتباط با انواع جملات اسنادی ١٠ دیگر، بر بند اصلی که حاوی فعل اسنادی است تأکید می کند.
٤. رویکرد عنصر زاید رویکرد عمدة دیگر در تحلیل ساخت های اسنادیشده، ضمیر اسنادی و به طور کلی فعل اسنادی را عناصری زاید و بی معنی تلقی می کند؛ درحالی که به یک رابطة معنایی میان بند اسنادی و سازة اسنادیشده قائل است .
لمبرکت در مورد ساخت اسنادیشده، با مرتبط کردن فعل اسنادی با سازة اسنادیشده بیان می کند که کانون گرچه یک موضوع معنایی است ، اما به دلیل جایگاهش پس از فعل اسنادی (در زبان انگلیسی ) در بند اصلی نقش یک محمول را بر عهده دارد (٤٧٠ :Ibid).
"Semantic Changes And Information Structure of Predicated Themes in the Process of Translation from English into Persian Based on Halliday’s Systematic Functional Grammar".
The English IT-cleft construction: a Role and Reference Grammar Analysis.