چکیده:
نخستین گام در معرفتشناسی مداقة در باب امکان معرفت است که بررسی اقسام،
ادله به سود و زیان شکاکیت را در پی دارد. در این باره میتوان اقسام شکاکیت
مانند شکاکیت فراگیر و موضعی، و شکاکیت روششناختی و حقیقی و … و زمینههای
پیدایش و سیر تاریخی این بحث را از پیرون تا دکارت و تا شکاکان معاصر بررسید.
خلاصه ماشینی:
"با فرض اینکه “p” نماد هر باور متعارفی (مثل: میزی در برابر من است) باشد، نوع نخست استدلالی را که فرض شکاکیت را به کار میبرد، میتوان به صورت زیر تقریر کرد: اگر S بهp علم دارد، پس p یقینی است.
معنای ضمنی مقدمة دوم این استدلال مفهوم دکارتی شک است که تقریبا˝ بدین قرار است: قضیة “p” از نظر S مورد تردید است اگر قضیهای وجود داشته باشد که 1) S دلیلی بر انکار آن نداشته باشد؛ و 2) چنانچه به باورهای S افزوده شود، از توجیه قضیة p بکاهد، در این صورت S به p شک دارد.
با این همه، پرسش مربوط به ] به مطلب[ این است: اگر S در باور به P دلیل موجه دارد (یا به P علم دارد)؛ و P (به نظر S ) ، بروشنی، مستلزم q است؛ و S بر اساس باور به P ، به q باور دارد، در این صورت آیا S در باور (یا در مقام علم) به q دلیل موجهی دارد؟ منابع معاصر، در برابر استدلالی که با استفاده از روایت معتبری از اصل گذرپذیری[1] به سود شکاکیت ] اقامه شده[ است، حاوی دو پاسخ عام است.
لیکن، یادآوری این نکته بسیار مهم است که حتی اگر آن اصل با چنین برداشتی کاذب میبود، مادام که معرفت نیازمند توجیه باشد، هنوز میتوان استدلالی را که ارائه شد به کار گرفت تا اثبات کرد p، به دلیل اینکه موجه نیست، بیرون از معرفت ماست.
زیرا اگر اصل گذرپذیری صادق باشد، برخی صور تبیین درونیگرایانه توجیه باید درست باشد و آنچه S را در انکار فرض شکاکیت موجه میکند، خود p است."