چکیده:
نویسنده در این مقاله به بررسی مسألة فلسفی ـ کلامی «خیر و شر» پرداخته است.
به طور کلی میتوان مقاله را به دو بخش تقسیم کرد. در بخش اول، اشاراتی به ضرورت
بحث در باب خیر و شر شده است و سپس راهحلهایی را که حکمای اسلامی برای حل این مشکل
ارائه کردهاند مطرح مینماید و در این راستا از نظریات حکمایی چون ابن سینا،
بهمنیار، غزالی، ملاصدرا، حاج ملاهادی سبزواری، زنوزی و دیگران بهره میجوید.
در بخش دوم، رهیافت برخی از متفکران معاصر همچون جی.ال.مکی را بازگو نموده و در
نهایت، پاسخ فیلسوف معاصر دین، آلوین پلانتینگا را مطرح مینماید.
خلاصه ماشینی:
"در اینکه جهل و مرگ و نقص و نابینایی، ماهیتی جز عدم ندارند سخنی نیست، اما اشکال این است که چرا جای این اعدام را وجود پر نکرده است؟ اگر خدا قادر مطلق و خیر محض است و فیض او نهایتی ندارد، آیا این نواقص نشانهای از منع فیض او نیست؟ مرحوم مطهری قاعدة «شر بالذات امر عدمی است» را برای حل مشکل شرور کافی نمیداند و از باب عدالت الهی با مسألة شر برخورد میکند.
آیا اگر سراسر عالم را وجود پر میکرد، جهان بهتری نداشتیم؟ چرا خلقت الهی به گونهای نیست که بتوان همواره از آن خیر انتزاع نمود؟ چرا جای اعدام را وجودات نگرفتهاند؟ فواید شرور حکما برای توجیه شرور، فواید آنها را به طرق گوناگون یادآور گشتهاند: بنابر «برهان حکمت» حکمت خداوند ایجاب میکند تمام موجودات به غایت کمالات خود برسند.
از نظر غزالی أتم و أکمل از این عالم ممکن نیست، چرا که اگر بود از خدا صادر میگشت چون عدم صدور آن مستلزم بخل و ظلم و عجز است که با وجود الهی و عدالت و قدرت او منافات دارد.
وی بر آن است که اگر عالم دیگری با ماهیتی غیر از ماهیت جهان حاضر بخواهد وجود پیدا کند، باید عقول و نفوس کلیه و صور افلاک و هیولای آن عالم با نظایرشان در این عالم متفاوت باشند، در حالی که هر کدام از اینها چون از فاعل واحد و از جهت واحدی از فاعلشان صادر شدهاند و هیچ عاملی غیر از فاعلیت فاعل در صدورشان مؤثر نبوده، جز اینکه هست نمیتواند باشد [ملاصدرا 1981 ج 7: 91]."