چکیده:
در این مقاله نگارنده تلاش میکند تا به بررسی مبانی فکری گروههای سیاسی
اسلامگرا در فاصلة زمانی سالهای 1320 تا 1357 بپردازد؛ زیرا تبیین مواضع فکری و
اختلافات نظری این گروهها، زمینه را برای درک بسیاری از چالشهای اندیشهای بعد از
انقلاب فراهم میآورد.
هرچند بسیاری از گروههای یاد شده در کلیت اهدافی همچون مبارزه با استبداد، استعمار،
ایجاد حکومت اسلامی، تلاش برای استقرار قوانین اسلامی و ... مشترک بودند؛ اما در
نگاه عمیقتری میتوان اختلافات فکری مهمی را نیز در دیدگاهها و مبانی اندیشهای
آنها مشاهده کرد که با پیروزی انقلاب و قرار گرفتن در محیطی جدید، این اختلافات
زمینه بروز پیدا کرد و علت ظهور دیدگاههای مختلف در مقاطع تاریخی بعد از انقلاب
گردید.
این مقاله در دو قسمت ارائه خواهد شد که در قسمت اول مواضع فکری گروه اسلامگرا شامل
فداییان اسلام، حزب ملل اسلامی، هیأت مؤتلفه و روحانیت مبارز مورد بحث قرار میگیرد
و در قسمت بعدی مواضع فکری نهضت آزادی و گروههای سوسیالیست اسلامگرا بویژه سازمان
مجاهدین خلق مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
خلاصه ماشینی:
"این عده بعد از تبعید امام خمینی یک گروه مخفی تشکیل دادند و در ابتدا همچون فداییان اسلام خواهان مبارزة مسلحانه با رژیم شاه و گردانندگان آن بودند، اما به دنبال اولین اقدام مسلحانة خود یعنی ترور نخست وزیر (حسنعلی منصور) در بهمن ماه 1343 تشکیلات آنها شناسایی و متلاشی شد.
در واقع، از هیچ یک از اعضای مؤتلفه، کتاب و یا اثری باقی نمانده که نشان دهندة کوشش فکری آنها برای احیا، تعریف اندیشههای دینی، یا ارائة نوعی اسلام سیاسی باشد و شاید به دلیل همین کمبود بود که برخی از اعضای مؤتلفه هنگام اوجگیری فعالیتهای چریکی و مسلحانه جذب سایر گروهها از جمله مجاهدین خلق شدند و درواقع جمعیت مؤتلفه در اساس، سازمانی بسته و متشکل از نیروهایی بود که خواهان ترویج ارزشهای اسلامی خاص بودند اما مبانی فکری مستقل و منسجمی نداشتند.
این کتاب که توسط افرادی همچون آیتالله محمد بهشتی، سید مرتضی جزایری، مرتضی مطهری، علامه طباطبایی، سید محمود طالقانی، سید ابوالفضل موسوی زنجانی در سال 1341 نگاشته شد، نخستین تحول مربوط به تلاش نسل جدید روحانیت جهت ایجاد و اصلاحات درونی از سوی روحانیون و توانا کردن آنها برای پرداختن به امور سیاسی و اجتماعی بود.
به طوری که مراجع دیگر نیز هر چند اختلاف نظرهایی در مورد نحوة تشکیل حکومت اسلامی با امام خمینی داشتند، اما در آستانة انقلاب و با تشدید اقدامات دولت، اعتراض خود را علیه استبداد و وابستگی و دینستیزی رژیم اعلام کردند که این اعتراضات را میتوان در تحلیل محتوای اعلامیههای آنها در سالهای 1340 و 1350 دید."