چکیده:
نیاز به ارتباط و دلبستگی یکی از بنیادیترین نیازهای انسان است که بقای آدمی به آن وابسته است. اما با وجود بنیادین بودن نیاز «ارتباط»، انسانها، هم بر اثر گرایش درونی و هم تجربیات تاریخی، ارتباطات خود را «طبقهبندی» میکنند. در حوزه نظری نیز طبقهبندی روانشناختی ارتباطات بر اساس نظریه پیشینی محققان صورت میگیرد. متون مقدس نیز با پذیرش درستی اخلاقی طبقهبندی روابط، و حتی تاکید بر آن، با توجه به نظریه پیشینیشان در باره انسان و جایگاه او در هندسه جهان، طرحی نو در مقوله ارتباطات و اقسام آن میافکند. در بخش «اصناف الاصدقاء» کتاب دوستی در قرآن و حدیث شش حدیث هست که در آن به طبقهبندی انواع ارتباطات میپردازد. این شش حدیث تفاوتهای ظاهری چشمگیری دارند که یا در الفاظ و احکام به کار رفته است و یا در نوع تقسیمبندیها. برای حل این ناسازگاری ظاهری ابتدا دست به ساختن نظام معنایی در خانواده تمام احادیث ارتباطی میزنیم و سپس جهت آن را مشخص میسازیم. دست آخر نیز با تحلیل روانشناختی این احادیث، الگوی هرمی چهارطبقهای در باره روابط استنباط میگردد.
خلاصه ماشینی:
این روایت همچنین حاکی از این نکته روانشناختی است که عاطفه مثبت منجر به ارزشیابی مثبت از دیگران میشود که خود این دو مؤلفه در کنار یکدیگر مهمترین مؤلفههای ایجاد دوستی هستند، بنا بر این، یکی از ویژگیهای برادری دوطرفه (الأخ الذی هو لک و له) را این میداند که در جهت بهبود روابط عاطفی و پرهیز از تنشهای عاطفی کوشش بسیاری میشود و در نتیجه، از آنجا که حالتهای هیجانی بر فرایندهای ادراکی تأثیر مستقیم مینهند، ارزشیابی مثبت نیز فزونی یافته و دوستی محکمتر میشود.
2. از آنجا که انسانها به طور طبیعی تمایل به برقراری ارتباط با افراد جذابی دارند که در آنها شعف و شادمانی ایجاد میکند (زیرا در فرایند تکاملی وجود چنین کارکردهایی برای بقا و بهزیستی ضرورت داشته است)، اما در خطایی ادراکی، معمولا این محور ارتباطی را بیش از حد خودش گسترانده و تنها بر اساس وجود این مؤلفه روابط سطح بالاتر را شکل میدهند.
متصف کنند تا افراد غیر جذاب را، و «هر آنچه که زیباست آن را خوب نیز بدانند»، این حدیث بنا نهادن امور اخلاقی بر برداشتهای زیباییشناسانه را امری نکوهیده میداند و توصیه میکند که این امر را ملاک ارزشداوری انسانها و ایجاد رابطه نزدیک قرار ندهیم، و بلکه تنها به ایجاد رابطه در همان سطح لذتجویی اکتفا کنیم؛ زیرا اگر چنین ارزشیابیهایی در جامعه فراگیر شود، از آنجا که مردم معمولا از ارزیابی دیگران در باره خود آگاهیای ندارند، افزون بر آفتهای اجتماعی (همچون ریاکاری، ظاهرسازی، مدگرایی و مصرفگرایی) اختلال روانیای حاصل میشود که آن را «اضطراب ظاهر» مینامند که عبارت است از نگرانی بیتوجیه نسبت به ظاهر خود، و در نتیجه، خشم نسبت به خود، و یا اختلال رفتار نمایشی (هیستریونیک 1 )، به ویژه در زنان و دختران.