چکیده:
هدف این نوشتار معرفی یکی از ویژگی های مشترک «منطق فهم حدیث» و «دانش هرمنوتیک» است و در آن، گونه های دخالت ذهنیت ناقلان حدیث در فهم مخاطبان کتب روایی بررسی می شود. این پژوهش می کوشد تا نمونه هایی از احادیث را گردآوری و دسته بندی نماید که فهم راوی، ناقل یا گردآورنده از معنای حدیث در روایت گری او تاثیر گذاشته و در نتیجه، امکان دارد به فهم نادرست مخاطبان منجر شود. سپس در هر مورد راهکار های مناسب برای تحصیل اطمینان به مراد معصوم _ علیه السلام _ بیان شده است. نیز بیان خواهد شد که می توان با تکیه بر سیره عقلا در محاورات و استفاده از نگاه مجموعی به روایات مربوط به یک موضوع و پی گیری قراین، بر احتمال تاثیرگذاری فهم راوی در فهم خوانندگان کتب روایی از روایت غلبه کرد. همچنین، در این تحقیق، پدیده نقل به معنا و میزان تاثیر آن در فهم معارف دینی مورد توجه قرار گرفته است و بیان می شود که چگونه می توان به احتمال وجود نقل به معنا در یک روایت پی برد و در صورت احراز ??آن، روش برداشت از روایات نقل به معنا چگونه است
خلاصه ماشینی:
در اینجا دستهبندی راوی امکان دارد ما را به اشتباه بیاندازد و روایتی را که او بر اثر اجتهاد و فهمش دقیقا هممعنا با روایت اول قلمداد کرده است، به واقع دارای زیاده یا کمی ظریفی باشد که موجب پیدا شدن اختلاف در معنا بشود؛ برای مثال صاحب وسائل الشیعه روایت ذیل را در باب 27 از ابواب ذبح در حج ذکر میکند: عن محمد بن مسلم، عن أحدهما _ علیهما السلام _ قال: سألته عن الهدی الواجب إذا وسائل الشیعه، ج18، ص89.
برخی از این اسباب _ که متأثر از ذهنیت ناقل است _ به شرح ذیل است: الف) گاه ناقل گمان میکند که الفاظ خاصی از معصوم _ علیه السلام _ نیست و آن الفاظ را حذف میکند؛ برای مثال، مرحوم صدوق رسالۀ علل فضل بن شاذان را به عنوان روایت نقل مینماید و آن را به تمامه در علل الشرایع میآورند و در برخی موارد تذکر میدهد که فلان لفظ اشتباه فضل است.
گاه کلماتی در عبارات متن روایت مشاهده میشود که اهل فن آن را از متن روایت بیگانه میبینند و تشخیص میدهند که راوی فهم خود را بر روایت تحمیل و آن را ذکر کرده است؛ مثال: شیخ طوسی در باره روایتی که حکم «اعطای سکونت در خانه، به شخصی به مدت زندگی» را بیان کرده است، چنین احتمالی داده است: خالد بن نافع البجلی، عن أبی عبد الله _ علیه السلام _ قال: سألته عن رجل جعل لرجل سکنی دار له مدة حیاته، یعنی صاحب الدار، فمات الذی جعل السکنی و بقی الذی جعل له السکنی.