چکیده:
فرهنگ و تمدن انقلاب اسلامی دارای ویژگیهای مشترک و مختص است که به اعتبار ویژگیهای مختص از فرهنگها و تمدنهای دیگر متمایز میشود.این تمدن دارای مبانی و ریشهها خاصی است که در سه محور قابل بررسی است؛مبانی دینشناختی،مبانی انسانشناختی و مبانی جامعهشناختی. مبانی دینشناختی آن در گروه تبیین سه مقولهء:احیای تفکر دینی،عرفان متعالی و اسلام ناب است،و مبانی انسانشناختی با تبیین گرایشهای غریزی و فطری انسان و تزاحم و غلبهء برخی از آنها بر برخی دیگر قابل شناخت است.و مبانی جامعهشناختی و ریشههای اجتماعی آن به تیپشناسی رهبری،جامعهء روحانیت،جامعهء روشنفکران و تیپشناسی مردم بستگی دارد.
خلاصه ماشینی:
"در این نمیتوان تردید روا داشت که اسلام مبتنی بر روشناسی تکبعدی و یا گرهر اجتماعی و سیاسی یا عقلانیت و دین با محصول جهل و انحطاط و وابستگی،نمیتواند به عنوان مبنای دینی فرهنگ و تمدن انقلاب اسلامی مطرح گردد؛زیرا که این زیربناها با ویژگیهای تمدنی و فرهنگی که به عنوان روبنا مطرح گردید،در تضاد آشکارند و هیچنوع هنگونگی و سنخیت میان آنها به چشم نمیخورد؛بلکه مبانی همگون با آن،همان اسلامی با روششناسی جامع و دین مبتنی بر نگرش جامع و واقعی به خدا و شخصیت پیامبر(ص)و اهلبیت آن حضرت است.
01 گفتمان اسلام در قرائت عرفانی نیز به بررسی این پرسش میپردازد که کدام مسلک عرفانی میتواند به عنوان مبنای نظری فرهنگ و تمدن انقلاب اسلامی مطرح گردد؟ مسلکهای بسیاری در قلمرو عرفان مطرح هستند که مشهورترین آنها عبارتند از: ملامتیه،نقشبندیه،قادریه،مولویه،مکتب عرفانی صدرایی،مکتب عرفانی مرحوم ملاحسینقلی همدانی و نگرش عرفانی امام خمینی(ره)که از آن به عرفان متعالی تعبیر میکنیم.
اما در عرفان متعالی امام خمینی(ره)میان عشق و حماسه،عقل و توانایی برتر،وحدت در عین کثرت و هنر و اندیشه، سازگاری و توازن برقرار شود؛یعنی تمامی جنبههای مثبت مسلکهای یاد شده،علاوهبر تجلی راستین صفات جمال و جلال حضرت حق و فرهنگ همه جانبهء قرآن و اهلبیتن(ع) که تاکنون بسیاری از آنها مغفول و ناشناخته مانده بود به ظهور و عینیت میرسد و در اوج و انتهای خود به صورت فرهنگ و تمدن انقلاب اسلامی تجسم مییابد."