چکیده:
اصالت وجود یکی از مباحث مهم فلسفی است که از زمان صدرالمتألهین بهجد در کتب فلسفی مطرح شده است. میتوان گفت این اصل ستون فقرات حکمت متعالیه را تشکیل میدهد، و دیگر اصول حکمت متعالیه از آن نشئت میگیرند. بحثی که در پیشروی داریم، لازمه اصالت وجود از نظر وجوب وجود و وحدت آن است. آیا با پذیرش اصالت وجود باید به وجوب وجود و وحدت شخصی آن بدون هرگونه شائبه کثرتی ملتزم شد؟ از نظر صدرالمتألهین اصالت وجود بهتنهایی نافی امکان و کثرت وجودی نیست. اما در مقابل، ادعا شده که اصالت وجود با وجوب وجود ملازم است و لازمه آن این است که کثرت از امور مجازی است.
خلاصه ماشینی:
"(2) نویسنده محترم میگوید: از نظر صدرالمتألهین "مناط وجوب ذاتی این است که شیء در مرتبه ذاتش و به حسب خودش منشأ انتزاع موجودیت و مصداق مفهوم "الموجود" باشد؛ یعنی برای اینکه چیزی واجب الوجود بالذات باشد کافی است که در حمل "موجود" بر آن به واسطه در عروض نیاز نداشته باشیم.
نویسنده مقاله یادشده در برابر این اشکال که مفاد استدلال صدرالمتألهین در عبارت مزبور امتناع جعل ترکیبی وجود است، نه امتناع جعل بسیط وجود، بنابراین ممکن است وجودی مجعول به جعل بسیط باشد، یعنی واسطه در ثبوت داشته باشد، واکنش نشان داده و در پاسخ میگوید:این اشکال را چنین میتوان پاسخ گفت که وقتی موجودیت وجود جعل ناپذیر است، خود وجود نیز جعل ناپذیر خواهد بود؛ زیرا بنابر اصالت وجود، موجودیت هر چیزی همان وجود آن است.
به عبارت دیگر، چون بنابر اصالت وجود، واقعیت همان وجود است و بین وجود و موجود بر حسب ذات اختلافی نیست، و جعل ناپذیری یکی، عین جعل ناپذیری دیگری است، زیرا جعل مرکب در اینجا عین جعل بسیط است و در نتیجه هیچ وجودی علت ندارد و هر وجودی به سبب اصالتش واجب الوجود خواهد بود.
صدرالمتألهین بر آنان اشکال میگیرد که آیا میتوان موجودیت را بدون هیچ حیثیتی، از حقیقت ماهیت بعد از جعل جاعل انتزاع کرد؟ اگر پاسخ مثبت باشد که بنابر اصالت ماهیت چنین است ماهیت ممکن، به واجب بالذات منقلب میشود؛ زیرا همانگونه که موجودیت، از حقیقت واجب بدون هیچ حیثیتی انتزاع میشود، و او واجب الوجود بالذات است از حقیقت ممکن نیز بدون هیچ حیثیتی انتزاع میگردد، زیرا مجعول خود ماهیت است، و وجود پس از جعل ماهیت بدون هیچ حیثیتی انتزاع از آن میشود و بر او قابل حمل است."