چکیده:
ا گذشته شصت سال از تاسیس و عملکرد سازمان ملل متحد به عنوان بزرگشرین
سازمان جهانی که پس از جنگ جهانی دوم و با هدف استقرار صلح و امنیت
بینالملل تاسیس گردید و همچنین بررسی میزان تاثیرگذاری و تاثیرپذیری آن بر
تحولات نظام بینالملل می نوان به ارزیابی این سازمان پردالحت.
پس از خانمه جنگ سردء دوران جدیدی در عرصه روابط بینالملل و همچنین
سازمان ملل آغاز گردیدء در این دورات روابط بینالملل و عناصر موجود د رآن مر
از خلا قدرت قطب شرق و تفوق همه جانبه آمریکا در موضوغات بینالملل بود.
که با روی کار آمدن نومحافظه کاران در دوران ریاست جمهوری بوش پسر و
اقدامات یکجانبه گرایانه مبتنی بر قدرت آنان شرایط نظام بینالملل بیش از پیش
متاثر از اقدامات نومحافظه کاران گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"(ایکنبری،1383: 283-277) با آغاز هزاره جدید و رویداد 11 سپتامبر 2001 شاهد بروز محدودیتهای توانایی آمریکا در تأمین امنیت این کشور بودیم،اما باتوجه به قدرتیابی حزب نو محافظهکار در رأس هرم قدرت این کشور و بر پایه ایدئولوژی و باورهای حاکم بر این حزب در زمینه سیاست خارجی از جمله برتری ارزشی و قدرتی ایالات متحده و در نتیجه حفظ صلح و ثبات بینالمللی از طریق همین برتریطلبی و تفوق به نهادینهسازی ارزشهای آمریکایی در همه زمینهها از جمله؛ارزشهای دموکراتیک بهعنوان وظیفهای اخلاقی و تعهدی اجتماعی با حضوری گسترده در سرتاسر جهان که در این زمینه چنانچه میسر افتد از طریق چند جانبهگرای و ایجاد همسویی با نهادهای بینالمللی و حقوق بینالملل و در غیر این صورت اگر تأمین منافع ملی از این طریق حاصل نگردد با خروج از نهادها و موافقتنامههای بینالمللی و اقدامات یکجانبهگرایانه از قبیل تدوین مفاهیم جدید در عرصه روابط بینالملل از جمله تروریسم بینالمللی،جنگ پیشگیرانه و اقدامات پیشدستانه و عمل در این چهارچوب در صدد تحقیق اهداف خود بر میآید.
بهرغم باور همگانی مبنی بر عدم توانایی پاسخگویی به نیازهای جدید نظام اقتصادی سرمایهداری کنونی توسط سازمانهای بر جای مانده از دوران جنگ سرد به علت عدم توافق بر سر نوع جهتگیری در راستای منافع و آرمانهای کشورها،ارکان سازمان ملل از جمله شورای امنیت با افزایش نقش خود و ارتقاء جایگاهش،افزایش فعالیت سازمان را در عرصه بینالملل در حوزه وظایفش بهدنبال داشت که این مسأله نهتنها ناشی از برداشتهای موسع از منشور بلکه تا حد زیادی ناشی از اقدامات جامعه بینالمللی مبتنی بر اصل«رضایی بودن»دولتها یعنی تلاشهای بینالمللی در زمینه ایجاد حق و تکلیف منوط به رضایت دولتها است."