چکیده:
یکی از مسائل اساسی و مهم، راجع به موجهات ارسطو ناهمخوانی آرای وی در باب ضرورت، با آموزههای وی در حالت قیاسهای مطلقه است. این مسئله از زمان خود ارسطو تاکنون مناقشات بسیاری را ایجاد کرده و تا امروز بیشتر محققان را به این نتیجه رسانده که ارسطو در موجهات خود دچار تناقض است. در این مقاله سعی شده تا با قرائتی جدید ولی تا جای ممکن منطبق با آرای ارسطو، از متن آثار خود وی و همچنین آثار شارحان نزدیکتر به وی مانند اسکندر افرودیسی، تفسیری ارائه شود تا مسئلة انتقال ضرورت از یک مقدمة ضروری به نتیجه توضیح داده شده و دیدگاه و استدلال ارسطو که چنین موردی را ممکن میسازد روشن شود.
خلاصه ماشینی:
از ترکیب این سه حد در عالم واقع هفت حالـت وجـودی بـالقوه قابـل تصـور است ؛ یعنی اگر حدود را Α،Β و Γ درنظر گیریم ، جوهر اول مربوطه از نظر ایـن سـه حـد می تواند به صورت بالقوه هفت حالت شیئی α،β ،γ ،αβ ،βγ ،αγ و αβγ را داشته باشد، کـه البته با توجه به ادعای فعلیتی جملة نتیجه ، فقط چهار حالت شیئی γ،βγ ،αγ و αβγ کـه در آن ها γ وجود دارد مهم است .
اگر جملة i که می گوید «A تعلق می گیرد به برخی آن چه Γ به آن تعلق می گیرد» صادق باشد آن گاه درعمل هیچ شیئی از عالم فرضی ما که این جمله در مورد آن صحبت می کند به صورت مطلق حذف نمی شود؛ یعنی اشیایی با هر ٨ حالت .
از ٤ حالت ممکن ادعایی ، نتیجه یعنی γ،βγ ،αγ و αβγ از ترکیب سه حد، با توجـه بـه فعلیت جملة اول ، حالت βγ حذف می شود، چـون حالـت شـیئی کـه β باشـد و α نباشـد نمی تواند وجود داشته باشد.
معنی ضـرورت موجـود روی همة اشیای (همان «آن چه » یا جواهر اول ) دارای حالت βγ، «ضروری بودن A نبودن » است و این مسئله برای هر کیفیت دیگری که به هر شکل قیاسی بر این حالـت جـوهر اول حمـل شود نیز صادق است ؛ چراکه این ضرورت حمل بر جوهر اول است .