چکیده:
چکیده حدیث اول از باب حدوث اسماء اصول کافی که به حدیث «حدوث اسماء» مشهور است، از مشکلات و متشابهات احادیث و مشتمل بر معرفت برجستهای از معارف فراوان موجود در روایات اهلالبیت (ع) است و به دلیل جذابیت محتوای آن، مورد تفسیرهای متعدد واقع شده است. بر اساس این حدیث که مبین ترتب و تنزل و تکثر اسماء الهی است، مخلوق اول اسمی است که چهار جزء دارد که یک جزء آن در حجاب سه جزء دیگر قرار گرفته است. آن سه جزء یا سه اسم، هرکدام دارای چهار رکناند و هر رکنی سی اسم در ذیل خود دارد تا درنهایت به سیصدوشصت اسم بالغ شود. در آخر حدیث، اشارهای مشتمل بر تفسیر و تعلیل به آیۀ «قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن ایا ما تدعوا فله الاسماء الحسنی» شده است. در میان تفسیرهای متعدد این حدیث، تفسیر ملاصدرا در شرح اصول کافی و تفسیر علامه طباطبایی در المیزان و رسالة الاسماء به جهاتی از جملۀ مهمترین و مؤثرترین شرحهای موجودند. در این مقاله به بیان و مقایسۀ تحلیلی این دو تفسیر پرداختهایم.
خلاصه ماشینی:
این قسمت که منتهی به تصـدیق صـادر اول بـودن وجـود منبسط و تطبیق آن با مرتبة واحدیت و منافات نداشتن این سخن بـا قـول حکمـا در مـورد صادر اول بودن عقل است ، به منزلة مدخلی برای ورود به تفسـیر حـدیث اسـت ؛ در بخـش دوم ، به شرح حدیث می پردازد که همان گونه که گفتـیم ، در ایـن مقالـه بـه بیـان و تحلیـل بخش هایی از آن می پردازیم که علامه طباطبایی نیز در تفسیر خود بدان ها پرداخته و بنابراین می توان مقایسه ای بین آن ها انجام داد.
در این تفسیر دو ایراد به نظر می آیـد: یکی آن که اگر سه اسم ظاهر مظاهر اسم الله اند، پس اسم مکنون چه مـی شـود؛ یعنـی ، چـه نسبتی با اسم الله دارد، چه قبلا خود وی گفت که نخستین اسمی که خدا خلق کرد، اسـم الله است که معنی این سخن آن است که تمام آن اسم بـا چهـار جـزئش اسـم الله یـا بـه عبارتی دیگر مظهر اسم الله است ؛ دوم آن که از سیاق حدیث به وضوح برمی آید که بعـد از عبارت «فهذه السماء التی ظهرت »، باید سه اسم ذکر شود و مراد از «فالظـاهر» نیـز همـان سه اسمی است که ظاهر شده است .
٤. تفسیر آخرین جملة حدیث ١,٤ تفسیر علامه طباطبایی علامه طباطبایی در توضیح آخرین عبارت حدیث ، یعنی «و ذلک قوله تعالی : قل ادعوا الله أو ادعوا الرحمن أیا ما تدعوا فله الأسماء الحسنی » می گوید: ضمیر در آیه راجع است به «ای » که اسم شرط است از کنایات و معنایی تعینی جز عدم تعین ندارد و مدلول آیه این اسـت کـه همة اسماء منسوب و قائم به مقامی هستند که هیچ خبری از آن نیست و هیچ اشاره ای بدان نمی توان کرد جز عدم خبر و عدم اشاره .