خلاصه ماشینی:
"در یک برداشت کلی از متن سفرنامه میتوان گفت که فردریک ریچاردز در سال 1930 یعنی در اوایل دوره پهلوی به ایران سفر کرد و دستاورد مسافرت وی تألیف سفرنامهای به نام Journey Persian A یا یک مسافرت ایرانی بود که به همراه چهل و هشت تابلوی نقاشی زیبا از منظر و اماکن تاریخی ایران در انگلیس به چاپ رسید نویسنده در نگرش به قضایا علاوه بر داشتن دید هنری- به مقتضای حرفهاش-از یک نوع نگاه منتقدانه به مسائل روز نیز بهره میبرد و این مسئله در جایجای یادداشتهایش به خوبی مشهود است دانستههای فردریک ریچاردز از ایران در ابتدا متأثر از آثار سفرنامهنویسانی چون شاردن،تاورنیه،جیمز موریه و ادوارد براون بوده و فضای این کشور را تجسمی عینی از داستانهای هزار و یک شب میدیده اما پس از ورود به ایران و برخورد با واقعیات موجود قدمبهقدم از ذهنیات خود فاصله گرفته و در مییابد که برخلاف انتظارش ایران متفاوتتر از آن چیزی است که تصور میکرده است.
از نظر ریچاردز تهران گرچه به لحاظ موقعیت جغرافیایی در نظر این جهانگرد اروپایی شهرهای ایران هرچند در مقایسه با شهرهای اروپا و نسبت به دورانهای گذشته تغییر زیادی نکردهاند اما قدمهای بزرگی برای بهبود اوضاع کلی کشور برداشته شده که نموده آن را در دارایی،گمرک،تلگراف،ارتش،پلیس،مسئله تریاک و اصلاح فرهنگ میتوان دید و مرکزیت آن محل مناسبی برای پایتخت است اما گذشته درخشانی ندارد که بتواند بدان افتخار کند و اگر کوه دماوند را از پشت سر و شهر ری را از مقابلش بردارند شهری ملالآور خواهد شد."