چکیده:
شـاعران و سخنوران در انتقال پیامهای خویش، با توجه به اندیشه و توانایی خود واژگانی را بر می گزینند که هم معنایی مفید و هم قدرت القا و تصویرسازی بـالایی داشته باشد. پــژوهش حاضر به بــررسی یکی از ایـن واژههای پرکاربرد، مـؤثر، نمادین و تصـویری یعنی «قفس» مـی پردازد. بـا تحقیق در منتخب دیـوان شاعران از قرن سوم تا عصر حاضر مشخص میشود که واژة قفس که از زبـان عربی وارد فارسی شده است، پا به پای جریانهای شعر فارسی و متناسب بـا مـوضوعات گوناگون در طول تاریخ شعر، معانی گوناگون زبانی و بلاغی به خود گرفته است.شاعران به تناسب موضوعات و روحیه خویش علاوه بر معنی لفظی این واژه، معانی کنایی و استعاری گوناگونی مانند دنیا، تن، جسم، وطن، جامعه و معانی دیگر از این اراده کردهاند.بیشترین استفاده از این واژه در معنی «تن و دنیا» در شعر سنتی و عرفانی به چشم میخورد و در شعر معاصر بیشتر در مفهوم زندان و جامعه به کار رفته است. در مجموع تصویری که از قفس ارائه میشود زندانی برای روح و جان انسان است.
Considering their thought and ability، poets select some words، which have both useful meaning and high capacity of suggestion and imagery، for conveying their messages. This article discusses one of the frequent، effective، symbolic and imagist words، i.e. “cage”. The main question is how and with which linguistic and rhetoric meanings this word has been used in Persian texts. Exploring the Divans of poets from third century onwards –of course the selected poets- it is found out that such word، which itself entered Persian from Arabic، represents various linguistic and rhetorical meanings keeping pace with movements of Persian poetry and proportionate with different subject in the history of poetry. Proportionate with subjects and their temperaments، poets have ascribed different literal as well as figurative and metaphorical meanings like world، body، country، society and other meanings to this word. In classical and mystical poetry، this word has been mostly used in the sense of “body and world” whereas in contemporary poetry it has been used mainly in the sense of “prison and society”. In general، cage suggests the image of a prison for the soul of human being.
خلاصه ماشینی:
البته در هر دوره در آثار تعدادی از شاعران مطرح و برجسته که از این واژه بیشتر استفاده کردهاند یا واژۀ قفس با موضوع شعرشان تناسب بیشتری داشته است، کاربرد واژۀ قفس پیگیری شده، سیر معنایی آن مورد بررسی قرار گرفته است.
بـا تـوجه به حجم عظیم اشـعار سـنایی، فقط نمونههایی را از حدیقه نقل می کنیم: در توصیه به سکوت و عزلت و نزدیک به معنی حقیقی گفته است: همچو عنقا ز خلق عزلت گیرچند گویی چو طوطی از هر در تات نکشند در قفص به زحیرسخن اندر قفص به سوی شکر (سنایی، 1374: 742) در ذکر ترک دنیا و دل بستن به دار بقا، قفس را هم به معنی حقیقی گرفته است و هم یک سوی تشبیه قرار داده است و در باره خروج جان از جسم گفته است: چون رسیدی به حضرت قرآنرخش دین آشنای داغ شود پس از آنجا روانه گردد جانمرغ وار از قفص به باغ شود (سنایی، 1374: 97) در ابیات ذیل، قفس را به معنای دام، موانع جان و روح و تعلقات گرفته است: کاندرین منزل فریب و هوسعقل در منزل ازل ز اول هست بهر شکست بند و قفصآخرش اولست همچو ازل (سنایی، 1374: 296) سنایی نیز قفس را در معنی استعاری دنیا، تن، جسم، تنگنا و زندان بودن جهان، تشبیه جان به قفس، دنیا با عمری طولانی و عشقهای زودگذر به کار برده است (رک.
در شعر فرخی یزدی هم علاوه بر معانی پیشین که در نمونه اشعار شاعران بیان کردیم مفاهیم اجتماعی و جدیدی چون وطن، زندان و روزگار و زمان شاعر با واژۀ قفس بیان شده است.
قفس از این گروه واژههاست که از آغاز ورود به زبان فارسی، ابتدا با معنی حقیقی خود اما بسیار کم کاربرد در شعر دیده میشود اما به تدریج با تغییرات زمانی و در زبان شاعران و حتی نویسندگان در معانی ومفاهیم جدید بلاغی به کار گرفته شده است.