خلاصه ماشینی:
"برای مثال اینکه من گفته بودم: یک انتولوژی جامع و بنیادین، ناگزیر به یک تئولوژی نیازمند است، و یا اشاره به خدای صانع یا متشرع یا شخصی، که ایشان به تبع هیدگر، منکر ضرورت وجودشناسانهی آن است، یا آنچه هیدگر در نوشتهی «زمان و وجود» آورده است، اگر ایشان میکوشیدند بر مبنای نوشتههای هیدگر و با استدلال، به نقد آن مباحث بپردازند، شاید نیاز به نوشتن پاسخی دوباره پیدا نمیشد.
(6-5a64) فراز دوم: آنچه را که هیدگر به بیان ناروشن و پیچیده دربارهی گذار از ساحت مفهوم میگوید (با نظر به برگردان آقای رنجبر) در واقع بیان ناشیانهای است از متن زیر یا متون مشابه آن: «بیشترین حیرانی و دشواری (aporia) از آنجا است که او (یک) را نه میتوان از طریق دانش (epistemen) ادراک (sunesis) کرد و نه با اندیشه (noesin) بلکه با حضوری (parousian) که برتر از دانش است [میتوان چنین کرد].
نزد هیدگر نیز، «عمل» مقدم بر «وجود» میشود، به معنایی که نیازمند روشنگری است، و دست کم به گفتهی یکی از نویسندگان-مفسران وی یعنی «راینر شورمان» (بنگرید به اصل آنارشی هیدگر و مسئلهی عمل، اواخر کتاب) مراد از دانش عرفان به اختصار این است: «حق» چیست؟ «نه حق» چیست؟ «مطلق» چیست؟ «نسبی» چیست؟ یا «آتما» چیست و «مایا» چیست؟ به سخن دیگر دانش عرفان یا متافیزیک علم و باور به مراتب وجود است.
زیرا از سویی دنیای امروز، و به تأکید میگویم ایران امروز، برای آنکه از یک ساختار اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و بالاخره هر آنچه لازمهی زیستن در این سرای مدرن است -سرایی که ناگزیر از زیستن در آن هستیم- برخوردار باشد، نیاز به عقلانیت مدرن، به معنای گستردهی آن دارد."