خلاصه ماشینی:
"وایسر: در عصر حاضر فلسفهی شما چگونه میتواند برای یک جامعهی انضمامی، با تمام مسائل و مشکلات و بیمها و امیدهایش مؤثر واقع شود؟ آیا حرف منتقدان شما درست است که میگویند مارتین هیدگر آنچنان ممحض در پرسش از «وجود» است که بهکلی مسئلهی «وضعیت انسان»، یعنی وجود انسان را در جامعه و بهعنوان فردی از اجتماع، متروک گذاشته؟ هیدگر: این انتقاد یک سوءتفاهم بزرگ است!
وقتی شما گفتهی مرا در باب خطر بمب اتم و خطر حتی بزرگتر از آن که تکنولوژی است، نقل میکنید، من به یاد آن چیزی میافتم که امروزه به نام بیوفیزیک در حال تکامل است و آن این است که در آیندهی قابل پیشبینی، بشر به جایی میرسد که خواهد توانست انسان را بهطریقی تولید کند، یعنی اینکه بشر را بهصورت یک موجود ارگانیک آنطور که میخواهد، مثلا متخصص یا غیرمتخصص، باهوش ...
از طرف دیگر «پرسش از وجود» را میتوان اینگونه هم تفسیر کرد که: هر یک از پاسخهایی که به پرسش از وجود داده میشود بر چه اساس و مبنایی متکی است، یعنی اینکه ظهور و انکشاف وجود در نهایت امر بر چه چیزی مبتنی است؟ فیالمثل گفته شده یونانیان وجود را بهعنوان حضور حاضر تعریف کردهاند.
مفهوم متافیزیکی متعارفی که در این سؤال مطرح شده این است که: بالاخره چرا موجودات هستند و عدم نیست؟ یعنی اینکه: علت اساسی اینکه موجود هست و عدم نیست، چیست؟ اما من برعکس میپرسم: اصلا چرا بهجای اینکه عدم هست باشد موجودات هست هستند؟ چرا موجود بر عدم اولویت یافته؟ چرا به عدم همانند وجود، اندیشیده نمیشود؟ به عبارت دیگر چرا غفلت تام و تمام از وجود استیلا یافته و این از کجا ناشی میشود؟ بنابراین پرسش من پرسشی کاملا متفاوت از پرسش متافیزیکی است."