چکیده:
مقاله حاضر به معرفی مدلی میپردازد که پلیتینگا آن را برای نشان دادن برخورداری
اعتقادات دینی از جواز معرفتی ارائه داده است.مراد وی از جواز معرفتی داشتن
اعتقادات دینی این که اعتقادات دینی محصول قوای ادراکیایهستند که واجد چهار
شرطند:درست کار میکنند، در محیطی که برای آن طراحی شدهاند کار میکنند، هدف آنها
وصول به غایت تولید باورهای صادق است و در وصول به غایت خود قرین توفیق بودهاند.پلیتنگا میگوید اگر اعتقادات دینی را صادق بدانیم، آنگاه، محتملتر آن است که
معتقد شویم این اعتقادات جواز معرفتی دارند، یعنی محصول قوای ادراکی ای هستند که
شروط پیش گفته را واجدند و اگر این اعتقادات صادق باشند، آنگاه چنانکه خدایش
میخوانیم در واقع وجود دارد و قطنا قصد کرده است که ما او را بشناسیم.
خلاصه ماشینی:
"همچنین میتوان در چهارچوب مبانی مورد پذیرش پلنتینگا، دیدگاه وی را نقد مبنایی کرد، چنانکه پس از انتشار آخرین اثر پلنتینگا و در پی این ادعای وی که اگر اعتقادات دینی ناشی از درست کار کردن دستگاه ادراکی باشد آنگاه بیاعتقادی(به خداوند)غیر عقلانی و معلول بد کار کردن قوای معرفتی است، بر او انتقاد شده است و نشان داده شده است که چنین ادعایی با مبانی معرفتشناختی، پلنتینگا و آنچه وی تحت عنوان عقلانیت بیرونی و درونی و اقتضائات متفاوت هر یک مطرح کرده است، ناسازگار است و او نمیتواند به مدد مدلی که برای معقولیت اعتقادات دینی ارائه داده است، نامعقولیت بیاعتقادی را نتیجه بگیرد.
حال آیا اگر قوای ادراکی شخص به درستی، در همان محیطی که برای آن طراحی شدهاند، کار کنند، باوری که به وسیله چنین قوایی تولید میشود دارای جواز معرفتی است؟پاسخ پلنتینگا منفی است، وی میگوید جواز معرفتی علاوه بر دو شرط مذکور به وجود شروط دیگری نیز منوط است، زیرا: «کاملا این امکانوجود دارد که باوری محصول قوای معرفتی دارای کار کرد درست باشد و آن قوا در محیطی که برای آن طراحی شدهاند، کار کنند، اما با وجود این باور مورد نظر جواز معرفتی نداشته باشد؛پس دو شرط فوق کافی نیست."