خلاصه ماشینی:
"من خیلی در باب آیهی «ن والقلم و ما یسطرون 1 » فکر کردم که چرا خداوند متعال به «قلم و آنچه با آن نوشته میشود»، قسم میخورد!؟ و چرا به «آن کسی که قلم در دست اوست و مینویسد»، قسم نمیخورد؟ با اینکه قلم در دست خود خداوند است و هر قلم به دست دیگری نیز در حقیقت خود اوست که مینویسد (همهی عالم وجود مکتوبات خداوند است و برای هنرمند هم اثر هنریاش و قلمی که در دست دارد)، ولی خدواند به صاحب قلم اشاره نمیکند؛ بلکه به خود قلم و نوشتارش اشاره میکند.
همین فراهمآوری امکانات برای هنرمند، بهجای سفارش تولید اثر دادن، به چه معنی است و چگونه بایستی انجام گیرد؟ انسان موجودی دو ساحتی است؛ یک ساحت خلقی دارد و یک ساحت حقی؛ که البته اینها اعتباری است و این تقسیمبندی بهدلیل اعتباری بودن زبان است؛ وگرنه هر آنچه وجود دارد، همه حق است و جز حق چیزی نیست.
اگر یک روح هست که حاکمیت پیدا میکند، این روح باید خودش را در تمام وجوه ظاهر کند که من اعتقاد دارم در همین نظام مقدس جمهوری اسلامی بهمقدار بسیار زیادی پیدا شده است؛ اما فاصله خیلی زیاد است تا بتوانیم فضایی ایجاد کنیم که فضای فرهنگ اسلامی باشد و ماحصل این فرهنگ اسلامی بشود تمدن اسلامی.
حال سؤالی که برای خود من هم پیش آمده بود، این است که در این شرایط چه کار باید کرد؟ آیا نباید اقدامی کرد؟ (من هنوز دارم در وجه حقی بحث میکنم) ما باید از آنچه که از نسبت خودمان با حقیقت فهمیدهایم، بهصورت آزاد برای مردم و جامعهی هنری سخن بگوییم و بهدنبال اثر این سخنان نیز نباشیم؛ چرا که اساسا نمیتوانیم باشیم."