خلاصه ماشینی:
"نحوهی اکتناه (intériorisation) تفکر زندآگاهانهی (sagésse herméneutique) هیدگر از بنیانهای پراکسیس مدرنیته اگر بهدرستی و بهنحوی امانتدارانه مورد تأمل و تدقیق قرار گیرد -دقیقا از طریق مراجعه به تفهم خاص دریدا از مفهوم«phallogocentrisme»- آنگاه میتوان اسلوب و نظریهی کرداری (praxéologie) لازم جهت بررسی علل غیاب انکشاف چنین پراکسیسی در عین وقوع یک مدرنیفیکاسیون کاذب و مولد زوائد در ایران و بهطور کل جوامع حاشیهای را بهدرستی دید و نشان داد.
سنگین کردن وزن حزب توده که مخصوصا در سالهای 1340 به بعد عمیقا نفوذش را در قشر جوان جامعهی ایرانی از دست میداد و پردازش بیاندازه به شریعتی، بهبیانی حجابی است برای پنهان کردن «پراکسیسم» کاذب حسین نصر و اعوانش در انجمان شاهنشاهی فلسفه که با بودجهی دولتی و حمایت همهجانبهی حکومت وقت تأسیس شده بود و از طریق تجهیز و تشحیذ به چشم مسلح پرینالیسم نوظهور شوآن در جنگل بلومینگتن ایندیانا میکوشید سراسر عوالم اشراقی را سیر انفسی نموده و آنها را پیش چشم گرسنگان خوراک مکاشفهی لاهوتی از «افلاطون» تا امام افلاطونیان ایران شیخ شهید -سهروردی- بگذارد و در این باب میباید دو کار از قضا ایدئولوژیک بهدرستی انجام میگرفت: یکی جلوگیری از هرگونه موشکافی و تأمل روشمند در تاریخ فرهنگ ایران که سمی بود مهلک برای اشراقیات، و دیگر تشحیذ ترادیسیونالیستهای ایرانی به روزآمدترین شیوههای ناتاریخی کردن مباحث فرهنگی که از طریق روابط بینالمللی انجمن شاهنشاهی فلسفه در فضایی که هر جریان فکری دیگر بهجد زیر تیغ و سرکوب قرار میگرفت."