چکیده:
شرح بیتی از مثنوی معنوی که در آن به وحدت قوا با یکسانی ادراکات نفسانی اشاره
شده موضوع این پژوهش است که ضمن بحث مفصلی در باب اینکه چگونه و در چه مرحلهای از
معرفت این ادراکات-شنیدن، گفتن و دیدن-یکی میشوند و اینکه ماهیت روح چیست و چگونه
و در چه مرحلهای از تجرد همه اندامهای آدمی یکسان عمل میکنند، بیت موردنظر را از
سه دیدگاه ادبی، فلسفی و عرفانی مورد بررسی قرار میدهد.از میان این سه دیدگاه، دیدگاه عرفانی بیشتر مطمح نظر است:نیز برای تفسیر و
تبیین هرچه بیشتر این موضوع شواهدی از تجارب مربوط به وحدت قوا از ابن فارض مصری،
میرداماد، فلوطین و نیز شواهدی از آربری ذکر شده و در پایان این جستار ادبیاتی از
مثنوی و دیوان شمس تبریزی که در آنها به تلویح یا تصریح به این موضوع اشاره شده،
برای تاکید بیشتر یادآوری شده است.
خلاصه ماشینی:
"نیز در داستان مجاوبات موسی(ع)با فرعون در باب ادراکات حسی در دفتر چهارم مثنوی میگوید: چنبره دید جهان ادراک تست پرده پاکان حس ناپاک توست مدتی حس را بشنو ز آب عیان اینچنین دان جامه شوی صوفیان چون شدی تو پاک پرده برکند جان پاکان خویش بر تو میزند جمله عالم گر بود نور و صور چشم را باشد از آن خویی خبر چشم بستی گوش میآری به پیش تا نمایی زلف و رخساره بتیش گوش گوید من به صورت نگروم صورت ار بانگی زند من بشنوم عالمم من لیک اندر فن خویش فن من جز حرف و صوتی بیش نیست کی ببینم من رخ آن سیم ساق همین مکن تکلیف مالیس یطاق باز حس کژ نبیند غیر کژ خواه کژ غژ بیش او یارست غژ چشم احوال از یکی دیدن یقین دانک معزولست ای خواجه معین 1 پس از آن حضرن موسی(ع)خطاب به فرعون میفرماید که با معیار من(مردان حق)در من بنگرنه از دیدگاه خویش و با این حس ناپاک و ادراک مادی که خود پردهای است که مانع و حجاب دیدار میشود: بنگر اندر من ز من یکساعتی تا ورای کون بینی ساحتی وارهی از تنگی و از ننگ و نام عشق اندر عشق بینی والسلام آنگاه مولانا به بیان مقصود نهایی از این اشعار میپردازد: *پس بدانک چونکه رستی از بدن گوش و بینی و چشم میداند شدن (1)."