چکیده:
هنگامی که میپذیرم انسان به عنوان اشرف مخلوقات عالم است، باید به این پرسش
پاسخ گوییم که علاوهبر داشتن عقل و اختیار چهچیزی انسان را به خلیفة اللهی رسانده
است؟همه بر این عقیدهایم که آدمی به عنوان موجود عاقل مختار، در مقابل حضرت حق
وظایف و مسئولیتهایی دارد که باید با اداء آن مسئولیتها رضایت خداوند را جلب
نموده و عبودیت و بندگی خویش را به منصه ظهور بگذارد.حال این پرسش مطرح میشود که انسان مکلف به چه شیوهای میتواند تکلیفش را
شناخته و بدان عمل نماید؟جواب این سئوال از منظر فقهاء آناست که انسان مسلمان از طریق اجتهاد و تقلید و
احتیاط میتواند وظیفهاش را شناسایی کرده و به اداء تکلیف بپردازد.در این راستا ضروری است که بحثی درباره اجتهاد و انواع آن و همچنین سخنی درباره
تقلید و احتیاط داشته باشیم.
خلاصه ماشینی:
"فرض دوم اینکه اینها، دو روایت باشند که در بعضی از اقوال عبارت مذکور موجود بوده و در نقلهای دیگر جمله موردنظر وجود نداشته باشد، حال اگر مبنای ما این باشد که جمله فوق در حدیث وجود داشته به یقین اینروایت شامل فقهاء و مجتهدانی میشود که در مسند اجتهاد و استنباط، احکام الهی را بهدست آورده و به مردم میآموزند و بنابراین مبناء این حدیث شامل ناقلان و راویان صرف حدیث نخواهد شد زیرا پذیرفتنی نیست کسانی که فقط چون دستگاه ضبط صوت، اخبار را برای دیگران نقل میکنند و هیچ فهم و درک و استنباط و اجتهادی ندارند بهعنوان خلیفه رسول الله مطرح شوند بلکه خلیفة النبی باید کسی باشد که در نشر و انتشار علوم و عقاید و احکام اسلامی تلاش و کوشش نموده و در مسایل مستحدثه و جدید جوابگوی آنان باشد.
محمد بن حسن طوسی، کشف المراد فی شرح تجوید الاعتقاد، ص 271 و حذف مرجعیت از شرایط ولی فقیه هیچ دلالتی بر حذف اجتهاد ندارد یعنی اگر کسی مجتهد نباشد نمیتواند مقام ولایت را بپذیرد منتهی این بحث در متمم قانون اساسی مطرح شده است که به ضرورت لازم نیست ولی فقیه مرجع تقلید اصطلاحی باشد اما عدم مرجعیت دلالتی بر عدم اجتهاد ندارد و ملازمهای بین این دو نیست زیرا عقل سلیم حکم میکند در حکومتی که براساس عقیده دینی فرمانروایی میکنند حاکم آنان باید عالم و متخصص در علوم و امور دینی مورد نیاز باشد و در مکتب تشیع اگر مجتهد و مستنبط هم مقام ولایت فقیه و هم مقام مرجعیت را دارا باشد مردم موظفند هم در امور حکومتی و مدنی و هم در امور شرعی و تکلیفی از وی اطاعت نمایند ولی اگر مجتهد و مستنبطی که مرجع تقلید مردم است مقام ولایت را دارا نباشد باز رجوع به وی امری حتمی است البته اگر مجتهدی خودش نخواهد که مردم از تخصص او بهره ببرند و به او مراجعه نمایند این دلالتی بر عدم لزوم مراجعه به مجتهد نمیکند به تعبیر دیگر اگر طبیب متخصصی اعلام نماید که بیماری را جهت مداوا نمیپذیرد این عمل وی اصل مراجعه به اطباء را زیر سؤال نمیبرد."