چکیده:
روشنفکری، روشن نگری و نقد اجتماعی مفاهیمی مرتبط با یکدیگر هستند، لیکن در مقام عمل الزاما هر روشنفکر و روشن نگری منتقد اجتماعی و روشنگر نیست. آنچه که در مقاله حاضر به آن پرداخته می شود، بررسی آرای طالب اف به عنوان روشن نگری اجتماعی - سیاسی در نقد شرایط، آرا و باورهای جامعه زمان خویش است. همچنین درباره نحوه رویارویی وی با این شرایط و آرا مختلف سخن خواهیم گفت. در این بررسی از آثار طالب اف استفاده و از روش تحلیل محتوا سود برده شده است.
خلاصه ماشینی:
کار ویژه یک منتقد به واقع فهم فاصله فرهنگ روزگار خویش با فرهنگ روزگاری است که وی در ذهن به آن میپردازد و یا شاید بتوان گفت کار ناقد شناخت فاصلهی معنای اصیل است از معنای امروزی و متعارف و منتقد کسی است که اندیشههای کلی و جنبههای بنیادی ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه را به نقد میکشد.
نقادی و مدرنیته همچنین با روشننگری ارتباطی قوی و منسجم دارند و دارای یک رابطه تعاملی میباشند،کانت میگوید: «دوران ما دوران واقعی سنجش(انتقاد)است که همه چیز باید تابع آن باشد»(کانت،1376، 17) چه کسی میگوید کانت یا اردهاردبار در مقاله روشننگری چیست به این نکته توجه کرد که: «روشننگران کوشیدند تا نقادانه روزگارشان را باز شناسند.
غالبا یونان باستان،و به ویژه آتن سده پنجم پیش از میلاد را مصداق برجسته جامعهای میدانند که در آن برای نخستین بار در تاریخ بشر،تحقیق و انتقاد آزاد به شکل راستین خود رشد کرد و بخش پذیرفته شدهای از زندگی اجتماعی شد.
اما طلیعه واقعی انتقاد اجتماعی،به عنوان عاملی عمده و مؤثر در امور انسانی را باید در اروپای غربی و آمریکای شمالی سده 18 جستوجو کرد و این دوره در تضاد(از برخی جهات شاید، تضادی بیش از حد ساده)با دوره ظلمت،حکومت و تفکر مطلقه پیشین،عصر روشنگری خوانده شده است.
به همین دلیل است که میتوان مدعی شد که روشنگران ایرانی تجدد را خوب متوجه نشدهاند چرا که از فهم آن به عنوان یک روند عاجزند و طالباف هم از این امر مستثنی نیست.
(همان،123) قصد طالباف به عنوان یک منتقد اجتماعی این است که دیدگاهی کم و بیش منطقی از امور صحیح و غلط در جامعه و شیوه درمان آن به دست دهد.