چکیده:
دغدغه شناخت و تلاش انسان برای دستیابی به دانایی و آگاهی از رموز آفرینش هستی،
تم و نهاد مایهای است که از گذشته تا حال، پیوسته در آثار بسیاری از نویسندگان
جهان انعکاس یافته است.مثنوی معنوی؛حدیقه الحقیقه؛رمان کوری و نمایشنامه کوران از
جمله این آثار است که با انعکاس این مسأله، زمینهساز شکلگیری نوعی نگاه فلسفی به
زندگی شده است.تم مشترک؛یعنی شناخت ناقص انسانها از هستی؛شیوه بیانی سمبلیک و نمادین این آثار
و وجود برخی عناصر داستانی مشترک-که فرضیه تاثیرپذیری ساراماگو و مترلینگ از اندیشه
ایرانی مولانا و سنایی را قوت
میبخشد-انگیزه نویسنده برای پژوهش و نگارش این مقاله را فراهم
ساخته است.به این منظور نویسنده با انتخاب و گزینش تمثیل فیل[در تاریکی]-که نمونه بارز
این اندیشه از سوی مولانا و سنایی است-تلاش میکند تا چگونگی رویکرد داستانی این
تمثیل را درمقایسه با نمونههای خارجی آن؛ یعنی رمان کوری ژوزه ساراماگو و
نمایشنامه کوران(نابینایان)موریس مترلینگ به خواننده نشان دهد.
خلاصه ماشینی:
"به این منظور نویسنده با انتخاب و گزینش تمثیل فیل[در تاریکی]-که نمونه بارز این اندیشه از سوی مولانا و سنایی است-تلاش میکند تا چگونگی رویکرد داستانی این تمثیل را درمقایسه با نمونههای خارجی آن؛ یعنی رمان کوری ژوزه ساراماگو و نمایشنامه کوران(نابینایان)موریس مترلینگ به خواننده نشان دهد.
به همین دلیل شخصیتهای داستانی او فاقد پویایی لازم به معنای امروزی آن است:اتفاقی که در پرداخت همین تمثیل(البته کمتر از حدیقه)از سوی مولانا رخ میدهد: پیل اندر خانه تاریک بود عرضه را آورده بودندش هنود از برای دیدنش مردم بسی اندر آن ظلمت همی شد هر کسی دیدنش با چشم چون ممکن نبود اندر آن تاریکیش کف میبسود آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد گفت چون ناو دانست این نهاد آن یکی را دست بر گوشش رسید آن برو چون باد بیزن شد پدید آن یکی را کف چو برپایش بسود گفت شکل پیل دیدم چون عمود آن یکی بر پشت او بنهاد دست گفت خود این پیل چون تختی بدست (مولوی، 1375، 75-72) بهرهمندی مولانا از تمثیل بیشتر به جهت محسوس نمودن نهاد مایه و اندیشه ذهنی است تا داستانپردازی و توجه به ساختمانهای زیباشناسانه داستانی؛به همین دلیل مدت روایت، و شتاب روایی این داستان در مثنوی بیشتر از حدیقه سنایی است؛در حقیقت این تفاوتهای فکری و هدف محور است که به سهم خود سبب شکلگیری این اختلافها میشود؛چرا که برای نمونه مولانا در این رویکرد، با توجه به مخاطب عام از این بیم دارد که خواننده یا شنونده آثار او، بیشتر از آنکه به نهادمایه ذهنی او دست یابند مجذوب خود داستان شود."