چکیده:
با آنکه قرنها از داوری سقراط در باره رابطه عقل و اخلاق میگذرد، اما هنوز پرسش از "عقلانیت اخلاق" از مهمترین مسایلی است که ذهن فیلسوفان را به خود مشغول داشته است. قضاوت در باره عقلانی بودن یا نبودن گزینش و توجیه باورها، و تبیین و توجیه رفتارهای اخلاقی از جمله موضوعاتی است که ذیل این عنوان قرار میگیرند.عقل گرایان حداکثری، حداقلی و اعتدالی، بر پایه رویکردهای متفاوت خود نسبت به عقل، در این رابطه مواضع مختلفی گرفتهاند. حداقلیها به دلیل گرایش بیشتر به نقش عواطف، در باره نقش معرفتی و انگیزشی عقل، متفاوت با دو گروه دیگر سخن گفتهاند. و عقل گرایان حداکثری و اعتدالی، با وجود شباهتهای فراوان، در باره نقش جنبههای شناختاری و غیر شناختاری در انگیزش اخلاقی، متفاوت میاندیشند.در این نوشتار، گذشته از تبیین تفاوت سه رویکرد مطرح، توجیه رفتارها و انگیزش اخلاقی نیز مورد بررسی قرار گرفته است. درون گرایی و برون گرایی از جمله دیدگاههایی هستند که در این باره مورد نظر بودهاند. در نهایت، بر نقش فضیلت، به عنوان راهی برای پذیرش و توجیه عقلانیت تأکید شده است.
The rationality of ethics is one of the most important issues for philosophers. This concept includes judgment on rationality of choice and justification of beliefs as well as explanation and justification of moral behaviors.
Strong، weak and moderate rationalists take different positions، based on their approaches to the concept of reason. Having more inclination to the role of emotions، weak rationalists do not agree with the others in epistemic and motivational role of reason. Despite many similarities، strong and moderate rationalists think differently about the role of cognitive and non-cognitive aspects of moral motivation.
In this paper، we clarify the relationship between morality and reason in these three approaches. Justification of behaviors and moral motivation، as well as internalism and externalism are discussed in this paper. At last، the role virtue as a mean of justifying the moral rationality is emphasized.
خلاصه ماشینی:
"مشکل دیگری که در اینجا پیش میآید این است که با توجه به اینکه عاقل بودن، ویژگی طبیعی و ذاتی یا نوعی همه انسانهاست، آیا هر فردی با هر غایتی را، میتوان عاقل نامید؟ و گزینش خطا را به جهالتی سهوی توجیه کرد یا آنکه باید وی را به نقصان عقلی مبتلا دانست؟ علاوه بر این، آیا خطای عملی، واقعا معلول ناآگاهی فرد نسبت به غایت و ابزار صحیح است؟ در حالت نخست، اگر چنین فردی، رفتارهای غیر اخلاقی خود را، با توجه به غایت گمانی خود، توجیه کند، آیا میتوان توجیه او را عاقلانه دانست و رفتار او را تنها بدین خاطر تأیید نمود که دلیلی برای رفتارهای خود داشته است؟ در اینجا باز با دو احتمال روبرو هستیم: اگر عقلانیت را صرفا به معنای استدلال عقلانی بدانیم، میتوان رفتارهای چنین فرد را معقول دانست (البته در صورتی که استدلالهای او حداقل از شرایط اولیه استدلال عقلی برخوردار باشد)، اما اگر عاقلانه بودن را وصف عملی بدانیم که به کمک عقل ادراک شده و مطابق با عقل انجام شده است، در این صورت، پاسخ منفی خواهد بود."