چکیده:
یکی از بحث انگیزترین مباحث در دانش های کلام، اخلاق، فلسفه ی اخلاق و اصول فقه که از دیرباز مورد توجه اندیشمندان از یونان باستان تاکنون بوده است، حسن و قبح و گزاره های مشتمل بر آنهاست. مجموع آنچه درباره ی گزاره هایی چون عدل حسن است و ظلم قبیح است گفته شده مربوط به ارائه ی تعریف و چیستی آنها و نیز چگونگی فهم و ادارک آنها می باشد که در آثار حکیمان و متکلمان به طور پراکنده آمده است و در برخی از آثار آنان گونه ای از اضطراب، ناشفاف بودن، مغالطه و خلط حوزه های مختلف دیده می شود. در این میان، حکیم لاهیجی از معدود حکیمانی است که موشکافانه، به تحریر محل نزاع نشسته و با تفکیک هنرمندانه ی حوزه های مفهوم شناسی، هستی شناسی و معرفت شناسی گزاره های اخلاقی به تحلیل آنها و تصحیح باورپیشینیان در آنها پرداخته است. این مقاله کوشیده است تا ضمن اشاره به پیشینه و مقدمات مساله به ارائه ی دیدگاه حکیم لاهیجی و نقد و بررسی آن بپردازد که مهم ترین آن ادعاء بداهت حسن و قبح و گزاره های مشتمل بر آنهاست.
One of the most controversial issues in theology، ethic، ethic philosophy and the principle of Islamic jurisprudence sciences which scholars from the ancient Greek by now has noticed is good (husn) and evil (qubh) and the propositions which are comprised. All things have been said about the clauses like justice is good (hasan) and cruelty is evil (ghabih) relate to their definition and whatness and the way of their perception and understanding which have mentioned in the writings of philosophers and theologians dependently (incoherently) and can be seen uncertainty، ambiguousness، sophistry and confusing in different fields. Among them Hakim Lahiji is one of the few philosophers who precisely has explained the debate and analyzed with an artistic separation of conceptology، ontology and epistemology fields of the ethical propositions and correction of antecedents’ beliefs. Meanwhile، it indicates the preliminaries and record of the issue، this paper tries to criticize and explore Hakim Lahiji’s attitude which the most important one is the certainty of good (husn) and evil (qubh) and its included propositions.
خلاصه ماشینی:
"اگر به راستی چنین است، چگونه ابنسینا و منطقدانان مشهورات بالمعنی الاخص را غیر قابل صدق و کذب دانستهاند که «لا عمدة لها وراء الشهرة» (ابنسینا، 1375: 1/220) و چگونه این تهافت آشکار را پاسخ میگویند؟ نقد و بررسی الف) با اینکه حکیم لاهیجی از معدود حکیمان و متکلمانی است که تلاش نموده است تا با تفکیک دقیق مقامهای ثبوت و اثبات در حسن و قبح، گرفتار خلط این دو مقام نگردد و بحث حسن و قبح ذاتی را با حسن و قبح عقلی به هم نیامیزد، به نظر میرسد عبارات وی در تعریف حسن و قبح از کتاب گوهر مراد چندان شفاف نیست و گمانۀ خلط پیشگفته را تقویت مینماید.
د) به نظر میرسد بر اساس دیدگاه حکیم لاهیجی که حسن و قبح و گزارههای مشتمل بر آنها را بدیهی و ضروری انگاشته است و اینکه مدار بحث در حسن و قبح، فعلی است نه فاعلی و نیز اینکه هم لاهیجی و هم سبزواری به وجود قیود و شرایط واقعی و عینی در حسن و قبح افعال اذعان دارند، میتوان نتیجه گرفت که شاید مراد لاهیجی از ذاتی بودن حسن و قبح (برای مثال: ذاتی بودن حسن برای عدل و قبح برای ظلم) شبیه ذاتی باب برهان است و نه ذاتی آن باب، به این بیان که آنگاه «که عقل طرفین قضیۀ حسن عدل را بررسی میکند، چنین مییابد که محمول بدون آنکه عین یا جزء تحلیلی موضوع باشد از موضوع خود در حوزۀ اعتبار جدا نمیگردد، شبیه ذاتی باب برهان که محمول بدون آنکه عین یا جزء موضوع باشد از موضوع خود از حوزۀ حقیقت و تکوین هرگز منفک نمیشود» (جوادی آملی، 1377: 54 ـ 55)."