چکیده:
قرآن کریم، به عنوان یک پدیدۀ زبانی فاخر، در سطح فهم با سلیقه و توان ذهنی بشر مطابق است؛ همچنان که در سطح خلق نیز، به سبب رسایی و شیوایی، فراتر از سلیقه و توان ذهنی بشر است. برای فهم تحلیل صحیح ویژگیهای چنین پدیدۀ زبانی، بیشتر باید تابع «سلیقه» و شم زبانی بود؛ چرا که توجه بیش از حد به قواعد و احکام تجویزی، سبب میشود بسیاری ظرائف معنایی و ادبی مستور در آیات قرآن کریم، درک نشوند و به جای آن که به معنی به عنوان هستۀ مرکزی هر فرایند زبانی توجه شود؛ بیشتر به روابط منطقی قابل تصور میان لفظ و معنا پرداخته شود. در این جستار با تبیین مفهوم سلیقه یا همان احساس زبانی، آن سان که زبانشناسان متقدم اسلامی دریافتهاند، میان دو رویکرد متفاوت به دستور زبان، یعنی نحو تجویزی و توصیفی تمییز نهاده خواهد شد. آن گاه، با تحلیل نحوی و معنایی چند آیۀ شریفه، ناکارآمدی قواعد تجویزی را در نحوۀ تعامل با موسیقی و معنی قرآنی بازخواهیم نمود؛ همچنان که با تأکید بر کارآیی نحو توصیفی، برخی راهکارها را نیز برای تحلیل بهینۀ دستور زبان قرآن کریم و هم، زبان عربی نوین یاد خواهیم کرد.
Dhul-Qarnayn has always been one of the most significant and yet controversial issues mentioned in the holy Quran (18:83-96) and the Old Testament (the Book of Daniel: 8). Since antiquity، this issue has attracted the attention of interpreters، historians and Islamic scholars and bewildered them with the historical personality of Dhul-Qarnayn and activities and attributes pertaining to him like dam construction، geographical references، Gog and Magog among others which all lead to a variety of interpretations and reflections. Abul Kalam Azad، a prominent researcher and interpreter of the Quran and the follower of the third view on Dhul-Qarnayn in our contemporary time، has addressed in his own commentary on Tarjuman al-Quran the solutions to the geographical and historical problems of this issue quite analytically and critically with reference to historical evidences and proofs. Although some scholars in Iran and worldwide identify Dhul-Qarnayn with Alexander، Abul Kalam Azad's view has noticeably influenced the opinion of Muslim interpreters and has opened new horizons in the interpretation of the Quranic stories.
خلاصه ماشینی:
"بااینحال، گاه بر معناهای دیگری نیز دلالت میکنند؛ معناهایی که در خود آیهها نهفتهاند و تنها با برخورداری از سلیقه و دقت در موسیقی و نظم متن میتوان بدان راه جست؛ معناهایی که از رویکرد تجویزی به زبان و با تکیه بر قواعد عام ساخت معنی و توجه به معانی معجمی، توجیه پذیر نیست.
رویکرد بنت الشاطئ و حسان گرچه قدری متمایز است، هر دو بر این معنا تأکید دارد که فهم صحیح آیه، بدون تکیه بر ذوق و سلیقه و تدبر در نظم آیات ممکن نیست و هر گونه اصرار مفرط بر قواعد نحو تجویزی، نتیجهای جز دوری از تحلیل صحیح ساختار بیانی قرآن کریم نخواهد داشت.
بااینحال، همچنان که در این مطالعه مشهود است، اولا، بسیاری از استعمالات زبانی قرآن کریم که از رویکرد تجویزی قابل تحلیل نبودهاند و بناچار حکم به استثناء بودنشان شده است، هر گاه از رویکرد توصیفی به زبان و با نظر به معنای بافت کلام درنگریسته شوند، نه تنها استثناء به شمار نخواهند رفت، که استعمالی مبتنی بر ذوق سلیم تلقی خواهند شد.
بر این پایه، دیگر موجه نیست که از رویکردی تجویزگرایانه به نحو، آنچه از کلام عرب را که در چارچوب احکام و قواعد مشهور نمیگنجد، «قبیح»، «ردیء»، «وهم»، «غلط» و مانند آن توصیف کنند؛ بلکه لازم است با تجدید نظر در برخی قواعد عام نحوی و توجه به قرائتهای قرآنی قابل اتکا که ریشه در سلیقه دارند، از این رویکرد تجویزی فاصله کرد و برای تحلیلهای توصیفگرایانۀ نحوی نیز، جایگاهی درخور قائل شد."