چکیده:
اسطوره ها همیشه به یک حال نمی مانند، بلکه با گذر زمان برخی از آنها با شکل جدیدتر به صورت داستان های حماسی نمودار می شوند. در این تغییر و تبدیل، دگرگونی هایی در داستان اسطوره ای صورت می پذیرد. دلایل گوناگونی برای تبدیل اسطوره به حماسه وجود دارد و داستان ها در طی تحول خود به جابه جایی، شکستگی، قلب، حذف و ... دچار می گردند. در ورود اسطوره به حماسه، قهرمان ها هم از این تغییر به کنار نمی مانند. در این جستار نگارندگان با بررسی الگوهای اسطوره ای و حماسی، این تغییر و تبدیل ها را بررسی کرده اند.
خلاصه ماشینی:
«در تبديل تدريجي اسطوره به حماسه ، اندک اندک از جلوه هاي شگفت انگيز و بغانه رويدادها کاسته شده ، در پرداخت چهره نوين حماسي که تا اندازه اي بر مبناي موازين عقلي و تجربي استوار است ، چيزها و کسان ، جنبه عادي و مردمانه در اين جهان به خود گرفته اند.
اقوام با زيرکي خاص ، زمان اساطيري خود را با زمان جديد، به صورت پنهاني در قالب جديد پيوند مي دادند که بيانگر آرمان هاي کشف شده جديدشان باشد؛ مثلاً کم کم ايراني ها، دئوه ها را کنار زدند و براي نشان دادن سلطه خود بر آنان ، داستان هاي جديدي پديد آوردند؛ با پيوستگي اين داستان ها در جلوه مبارزه و زير سلطه در آوردنشان ، کم کم تبديل اسطوره ها را به حماسه ها بازمي يابيم .
شايان ذکر است که کليّت باورهاي اسطوره اي ، تغييري نمي يابند؛ براي نمونه در باورهاي آريايي ايراني ، نبرد بين خير و شر، پيروزي نيکي بر بدي و حاکم شدن راستي درآيين مزديسنا ديده مي شود و اين باورهاي کلّي در لابه لاي حماسه ها، خود را به گونه اي نموده اند.
در اين ويژگي خيلي افراد در الگوي اسطوره اي خود مقبول بوده اند، ولي با ورود در حماسه ارزش مينوي خود را از دست داده اند؛ از جمله مي توان به گشتاسپ و توس اشاره کرد که در داستان حماسي به افرد طمع کار و خودسر تبديل شده اند.
اين فرد که تبديلي از نگرش هاي ايزدي اسطوره ها است ، در ضمن داستان ها دچار تغيير و تبديل مي شود.