چکیده:
در تصویر کلاسیک از معرفت سه مقوله «واقع» و بهتبع آن «صدق» و «توجیه» اموری مستقل از ذهن و ذهنیات فاعل شناسا محسوب می شوند. اما نسبی گرایان استقلال این امور را از ذهن و ذهنیات فاعل شناسا انکار می کنند و بر این باورند که هر سه مقوله، یا دستکم برخی از آنها با توجه به نیازها، ارزش ها و علائق اجتماعی شکل می گیرند و به بیان دیگر «برساخته اجتماعی» اند، درنتیجه معرفت مقوله ای نسبی است و از جامعه ای به جامعه ای و از جامعه ای در یک زمان به همان جامعه در زمان دیگر متفاوت است. حاصل این نوع نگرش به معرفت، نظریه ای است که امروزه با عنوان «نسیبی گرایی معرفت شناختی» معروف است. «پل بوقوسیان»، فیلسوف معاصر از ناقدان برجسته نسبی گرایی معرفت شناختی است. این مقاله با تکیه بر آرای پلبوقوسیان به بررسی و نقد نوعی از نسبی گرایی معرفت شناختی می پردازد که ناشی از «ساخته انگاری واقع» است و ضمن نشان دادن مخدوش بودن این نظریه می کوشد برخی آرای بوقوسیان در این زمینه را مورد بررسی و نقد قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
حـال بوقوسیان در پی آن است که آیا واقعا میتوان استدلال موجه و قانع کننده ای در حمایت از برساخته انگاری واقع یافت ؟ او در این قسمت ، استدلال نلسون گودمن ، هیلاری پاتنم و ریچارد رورتی را مورد بررسی قرار میدهد و درنهایت نتیجه میگیرد که چنین استدلالی وجود ندارد.
دلیل اول : مشکل علیت (Content and Justification) سؤال مهمی که اینجا مطـرح مـیشـود ایـن اسـت کـه چطـور مـا مـیتـوانیم بـه صـورت توصـیفی موجب چیزهایی شویم که موجودیت شان پیش از موجودیت انسان بوده است ؟ مثلا چطـور ممکـن اسـت "رامسس دوم " (سال مرگ ١٢١٣) از طریق "باسیلی" مرده باشد که "روبرت کوخ "١٧ در سال ١٨٨٢ آن را کشف کرد؟ بوقوسیان معتقد است همان طور که مرض سل مطمئنـا پـیش از کشـف آن وجـود داشـته است همچنین یقینا مواردی وجود دارد که مـیبایـد پـیش از انسـان وقـوع یافتـه باشـد نظیـر کـوه هـا، اقیانوس ها، دایناسورها و زرافه ها؛ با وجوداین بر طبق این دیدگاه برساخته انگارانه این ابژه ها تنها وقتی که انسان مفهـوم توصـیفی از آنهـا ارائـه دهـد پـا بـه عرصـۀ وجـود مـینهنـد.
بوقوسیان مدعی است ساخته انگاری گودمن بـه سـختی مـیتوانـد از پـس ایـن مشـکل و مشـکلات پیشین برآید، اما رورتی سعی کرده است مدلی را ارائه کند که این مشکلات را نداشته باشد، امـا چنانکـه پیشتر ملاحظه کردیم گودمن معتقد است بهترین راه حـل بـرای رفـع حقـایق متعـارض ایـن اسـت کـه آنها را در جهان های مجزا در نظر بگیریم .