چکیده:
مواردی برجسته از مناقشه بر سر توصیف کامل مکانیک کوانتومی از واقعیت فیزیکی مورد تحلیل قرار میگیرد. تعابیری که از نقض موضعیت - به عنوان نتیجهای از قضیه بل - به عمل آمده مورد ارزیابی و بازنگری قرار خواهد گرفت. فلسفه کپنهاگی به عنوان تعبیری ضد رئالیستی مورد نقد قرار میگیرد و دیدگاه رئالیستی به عنوان دیدگاه مناسبی برای پیشرفت علم و نیز تبیین پیشرفت آن مورد تأکید قرار خواهد گرفت و در نهایت بر لزوم جستجوی تعابیر رئالیستی و ارزیابی نقادانه نظریههای رقیب تأکید میشود و سعی در یافتن حدود اعتبار نظریه کوانتومی و نسبیت خاص میکنیم.
خلاصه ماشینی:
"در این نوشتار، نخست از رهگذر تولد و پیدایش مکانیک جدید بدعتهای تعبیری این نظریه را که در نهایت منجر به تفاوت میان زبان فیزیک کلاسیک و زبان فیزیک کوانتومی شده است بیان میکنیم؛ سپس به EPR، به عنوان نقطه اوج مناقشه بین رئالیستها با اصحاب مکتب کپنهاگی، و قضیه بل (Bell¨s theorem) که حاصل این مناقشات است اشاره میکنیم.
وی در این اندیشه که شاید مشاهده ما از مسیر الکترون تقریبی از واقعیت نهایی باشد، به این پرسش میپردازد که، آیا میتوان به کمک مکانیک کوانتومی نشان داد که الکترون تقریبا در کجاست و تقریبا با چه سرعتی در حرکت است؟ (5) وی این تقریبها را در قالب «اصل عدم قطعیت» بیان کرد و با ارائه آن بیاعتباری اصل علیت را نتیجه گرفت.
سخن وی این بود که علم تجربی مانند فیزیک به جهت اینکه همواره به تجارب جدیدی دست مییابیم، دائما در حال تغییر است؛ بنابراین، درست نیست که مفاهیم را از قبل و مستقل از تجربه تعریف کنیم، بلکه بهترین شیوه برای تعیین مفاهیم، عملیاتگرایی است: «مفهوم، عبارت است از مجموعه عملیات مربوطه.
در مورد مکانیک کلاسیک هرچند در قرن نوزدهم قوانین آماری کاملا متداول بود، اما اغلب فیزیکدانان آن دوره این نوع قوانین را نشانهای بر فقدان دترمینیسم در قوانین اساسی طبیعت نمیدانستند؛ بلکه فرض آنها این بود که قوانین آماری یا به علت راحتی کار و یا به واسطه وجود نداشتن دانش کافی برای توضیح یک موقعیت ویژه به شیوهای جبری (دترمینیستی) تدوین میشوند.
(38) این نظریه نیز مانند تمام نظریههای دیگر به عنوان یک مدل تلقی میشود، و نمیتوان ادعا کرد طبیعت کلاسیک «دقیقا» همان چیزی است که پیشبینیهای مکانیک کلاسیک میگوید."