چکیده:
نوع حکومت ها و نظام های ادارة جوامع با حقوق انسانها و در نتیجه حقوق و جایگاه زنان در طول تاریخ جهان، ارتباط مستقیم داشته است. زنان از ابتدا در پی بدست آوردن حقوق خود تلاش میکردهاند اما در پارهای از زمانها شکاف بین زنان و مردان کم بوده و حتی گاهی زن سالاری وجود داشته است. بتدریج رشد اقتصاد و توسعه مالکیت و انباشت کالا، تمرکز ثروت در دست عمدتا مردان، گرایش به سمت تمرکز تصمیم گیری و سیاست گذاری را به همراه آورد و رفته رفته زنان را در جایگاهی نابرابر قرار داد به نحوی که برای تعدیل وضعیت موجود گاهی نیاز به تبعیض مثبت به نفع زنان است. گسترش توجه جهانی به حقوق بشر و دستاوردهای گوناگون همراه با حرکت های استعمار زدایی، پیشرفت زنان را تقویت کرده است. آثار این تحولات در کشورهای جهان اسلام نیز بازتاب یافته است.
Throughout the history, the types of governments and administrative systems of societies have had direct impacts on the rights of men in general and on those of women in particular. Over the passage of history, there was a time when there existed no major gap between men and women and even woman domination can be seen. By the growth of economy and advancement in ownership and accumulation of goods, the concentration of wealth in the hands of mainly men, led to the monopolization by men of decision-making. This led to the creation of inequality of various kinds between men and women in that some are of the view that the only solution to this inequality is to make a positive discrimination in favour of women. The increasing attention of the world community to human rights and the achievements in the field, together with decolonization movements has made this progress stronger.
خلاصه ماشینی:
"اما این وضعیت دیری نپائید و با ظهور امپراطوری روم نظر رومیان نسبت به دختران و زنان تغییر کرد تا اینکه در همه جا قوانین و نظام خانواده مسلط شد و زن دارای حقوق ارث و مالکیت گردید و قانون دستش را در همه جا بازگذاشت تا حدی که زنان خود دارای استقلال مالی شدند بدور از تسلط پدر و شوهر (قطب،1348:17-14).
با روی دادن دو جنگ جهانی که میلیونها انسان را به گام خود کشید وضعیت زنان نیز به نوعی بدتر از سابق شد هرچند در ظاهر حضور ز نان در صحنۀ اجتماع به صورت فعالان سیاسی و اقتصادی دیده میشود این امر به دلیل عدم وجود مردان بوده نه براساس حقوق طبعی زنان.
اما نکته قابل توجه و سؤال اینجاست که آیا در برابر این همه مشکلات و کارهای طاقتفرسا از طبیعیترین و اولیترین حق خود یعنی حقوق مساوی با مردان در زمینههای سیاسی،حقوقی و اقتصادی برخوردار بودند؟لذا زنان ناچار شدند که برای احقاق حقوق خود وارد میدان مبارزه شده و تمامی سلاحهای مؤثر را به کار برند که تاکنون نیز اداهم یافته است.
زن در هند به موجب قوانین واجد تمامی آزادیهای سیاسی است و زنان دوشادوش مردان در تمام امور سیاسی،اجتماعی و اقتصادی سهیم هستند ولی همزمان زنان بسیار در این سرزمین وجود دارند که در زیر فشار تبعیض جنسی قرار دارند و حقوق آنان به شدت پایمال میشود."