چکیده:
این نوشتار کوشیده است ویژگیهای «دگرمفهومی» از دیدگاه «باختین» را در داستان کوتاه «کباب غاز» سیدمحمدعلی جمالزاده بررسی کند. بررسی ویژگیهایی همچون سبکخندهدار، زبان، واقعیت معاصر، قلمرو شخصیت، گفتمان، انکسار و انحراف نویسنده در داستان، دیدگاه تازهای به مخاطب میدهد تا لایههای دیده نشده یا سطحی نگریستهشده برای او آشکار شود. همچنین بتواند زبان و گفتار نویسنده و شخصیتهای داستانی را بشناسد؛ حتی با مکالمهگرایی و نسبیگرایی باورها در داستان آشنایی پیدا کند. از آنجاکه جمالزاده را آغازگر واقعگرایی در داستاننویسی میدانند، این مقاله به بررسی دگرمفهومی در یکی از داستانهای او میپردازد. داستانی که طنزگونه است؛ و خندهـ که در دگرمفهومی اهمیت فراوانی داردـ در آن جریان دارد.
خلاصه ماشینی:
نمونة بارز این تغییر در داستاننویسی فارسی، عوض شدن طنزگونة مصطفی است: «ناگهان مصطفی با لباس تازه و جوراب و کراوات ابریشمی ممتاز و پوتین جیر براق و زراق و فتان و خرامان چون طاووس مست وارد شد؛ صورت را تراشیده، سوراخ و سمبه و چاله و دستاندازهای آن را با گرد و کرم، کاهگلمالی کرده؛ زلفها را جلا داده، پشمهای زیادی گوش و دماغ و گردن را چیده، هر هفت کرده و معطر و منور و معنعن، گویی یکی از عشاق نامی سینماست که از پرده بدر آمده و مجلس ما را به طلعت خود مشرف و مزین نموده باشد» (دهباشی، ۱٣٨٢: ۱٧١).
اما این گفتار، فقط گفتار دیگری به همان «زبان » نیست؛ بلکه بیان دیگری، به زبانی است که برای شخص نویسنده نیز زبان دیگر محسوب میشود» (باختین، ١٣٨٧: ٣٩۵).
عبارت «از ماست که بر ماست» در جملة: «یکبار دیگر به کلام بلندپایة «از ماست که بر ماست» ایمان آوردم» (دهباشی، ١٣٨٢: ١٧٩)؛ که در زبان و ادبیات برتر (بهویژه شاعرانه)، نماد و قالبی خاص یافته است؛ توسط گفتار نویسنده به زمان معاصر وارد شده و صدایی دیگر برای مخاطب همعصر پیدا کرده است.
چنین شکلی در داستان، این امکان را به شخصیت داستان میدهد که مقاصد خود را در نظام زبان دیگر بیان کند؛ و در چنین شکلی است که انحراف و انکسار نویسنده رخ میدهد (همان: ۴٠٩).