چکیده:
کرون معتقد است مرجع یک اسم را فقط ارتباط علی با آن شیء متعین نمیکند، چراکه علیت حاوی نوعی عدم تعین است که برای فرار از آن لازم است بعد شناختی، که از آن به جواز معرفتی یاد میکند، نیز در تعیین مرجع اثر گذارد. دیویدسون بیان مشابهی را در مورد نحوة تعین محتوای باور ادراکی در تز مثلثبندی خود دارد. در این تز او معتقد است فرد علاوهبر ارتباط علی با محتوای باور ادراکی خود که شیئی خارجی است که علت آن باور در فرد شده است، لازم است از ارتباط کلامی با دیگران نیز جهت تعین محتوای این باور، کمک گیرد. در این مقاله، پس از بیان نظریات کرون و دیویدسون، به بیان مشابهتهای جواز معرفتی در نظریة کرون و ارتباط کلامی در نظریة دیویدسون خواهم پرداخت.
خلاصه ماشینی:
به عبارتی در این حالت با صفاتی که متعین کنندة مرجـع هسـتند سـروکار داریم و نه صرفا صفاتی که جانشین اشاره به آن شی ء برای مشخص کردن آن شی ء جهـت نام گذاری شده باشند چون از چنین صفاتی حتی در خود نظریه علی ارجاع نیـز سـخن بـه فلسفه علم ، سال سوم ، شمارة اول ، بهار و تابستان ١٣٩٢ میان آمده است لیکن آن ها متعین کنندة مرجع آن گونه که در بالا آمد نیستند.
٢. نظریه جواز معرفتی کرون در باب ارجاع اصل حرف کرون که ناظر به مشکل جهت است این است که در هر تعیین مرجعی آن چـه نقش اصلی را به عهده دارد صرف ارتباط علی با مرجع نیست بلکـه بـرآورده شـدن جـواز معرفتی لازم برای ارجاع به آن مرجع با لفظی جداگانه است که البته این جواز فقـط زمـانی فلسفه علم ، سال سوم ، شمارة اول ، بهار و تابستان ١٣٩٢ صادر می شود که ارتباط علی با مرجع وجود داشته باشد یا درواقع دارابودن جـواز معرفتـی چنان تعریف شده است که بدون این ارتباط علی برآورده نشود: معرفی لفظ t برای ارجاع به شی ء (یا نوع طبیعی ) O برای کاربر جامعه زبـانی P جـواز معرفتی دارد اگر و تنها اگر: الف ) O برای اعضای P چنان مورد توجه باشد که ارجاع به آن با لفـظ جداگانـه ای در محاورات ، عملی معقول باشد (که این خود البته منوط به ارضای شرط (ب ) است )؛ ب ) اعضای P چنان دسترسی معرفتی به O داشته باشند که نه تنهـا بتواننـد معـین کننـد Oای وجود دارد (یعنی عینیت O را تشخیص دهند)، بلکه باورهای مشترکی در مورد O نیز بتوانند در میان خود شکل دهند.