خلاصه ماشینی:
این کتاب کوششی است در فهم امکانات درونی فلسفة ملاصدرا و ارائة طرح سیستمی کثرت نوعی و تحول تاریخی انسان در قالب زیستنوعهای انسانی.
اما فیلسوفی چون ملاصدرا با چشم وجودی و بهرهگیری از امکانات درونی دین و تجربههای عارفانه و عرفی و دلالتهای آشکار و پنهان آنها، به گونة دیگری از گشودگی در نسبت با هستی انسان دست مییابد که نگارنده از آن به زیستنوعهای انسانی یاد میکند؛ به این معنا که ما انسان واحد با افراد مختلف نداریم، بلکه با انواع متفاوت انسان مواجهیم و به عنوان مثال: جاهل نوع مباین با عالم است.
به دیگر سخن: زیستنوعهای انسانی مختص فلسفة صدرایی است، اما آنچه در آرای فلسفی و کلامی پیش از ملاصدرا دیده میشود، کثرت نوعی است که صرفا حکایت از تفاوت نوعی بالفعل انسانها دارد، اما مفهوم زیستنوع، افزون بر تفاوت یاد شده، از تفاوت نوعی یک انسان خبر میدهد که چگونه انسان واحد در طول زندگیاش در انواع مختلف زیست میکند.
بنابراین، در این کتاب، سعی میشود با بررسی آرای ملاصدرا در متن آثارش نشان دهیم که چگونه ملاصدرا تصویری جدید از انسان، در مقابل نگرش ماهوی فیلسوفان پیشین، به دست می دهد؟ و بیان می شود که چگونه میتوان با استفاده از امکانات درونی فلسفة ملاصدرا، زیستنوعهای انسانی را تبیین کرد و لوازم و نتایج فلسفی آن را بیان نمود؟ و چگونه ملاصدرا با نگرش وحدت انگار وجودی، می تواند کثرت نوعی و تباین انواع را مطرح کند؟ همچنین، ملاصدرا در مواضعی بر پایة وحدت نوعی انسان مباحثی را مطرح کرده است و در جاهای متعدد از آثارش از کثرت نوعی و تباین انسانها سخن گفته است و عقیده وحدت نوعی انسان را نافی نبوت ارزیابی می کند.