چکیده:
بر مبنای نظریۀ پویایی فرهنگی عصر آهن فلات ایران، پیدایش و گسترش سنت سفالگری خاکستری- سیاه رنگ در اواخر هزارۀ دوم ق. م نشانۀ مهاجرت مردمانی تازه وارد است که از فراسوی کوهستان قفقاز بزرگ آمده و با گذر از رود ارس در پیرامون دریاچۀ ارومیه و دیگر صفحات فلات ایران ساکن شدهاند؛ بنابراین، در تأیید صحت و سقم نظریۀ پویایی فرهنگی در عصر آهن فلات ایران بسیار لازم مینماید که شواهد و قرائن باستانشناختی قرابتهای فرهنگی و نیز پیوستگی سنتهای بازتاب یافته در فرهنگ مادی این مهاجران در فراسوی فلات ایران و به خصوص در قفقاز و آسیای میانه بررسی و تحلیل شود. موضوع نوشتار حاضر، بررسی توصیفی- تطبیقی گزیدهای از سفالینههای شاخص یافته از گورپشتۀ عصر آهن روستای حمیدان در ناحیۀ خداآفرین است؛ که مطالعۀ آنها در ارتباط با سنن سفالگری مناطق نخجوان و حوزۀ دریاچۀ ارومیه و جنوب قفقاز میکوشد تا بدین سئوال جواب دهد که آیا گورخفتگان عصر آهن ناحیۀ خداآفرین مردمانی بومی بودهاند؛ و یا مهاجرانی شمالی از فراسوی قفقاز؟ سنت سفالگری یافته از گورپشتۀ عصر آهن روستای حمیدان در ناحیۀ خداآفرین به رغم شماری از تشابهات با سنتهای سفالگری عصر آهن شمال غربی فلات ایران و پهنۀ فرهنگی نخجوان، دارای ویژگیهای بومی و محلی بوده و نمیشود آن را در افق فرهنگی عصر آهن شمال غربی فلات ایران طبقهبندی کرد؛ بلکه باید با سنت سفالگری عصر آهن قرهباغ در قفقاز جنوبی مقایسه شود؛ که بر مبنای همین قیاس، قدمت حدود 900 سال ق. م برای آثار فرهنگی عصر آهن ناحیۀ خداآفرین قابل پیشنهاد است. شواهد باستانشناختی تا به امروز نشان داده است که سنتهای عصر آهن پیرامون دریاچۀ ارومیه نه تنها درونزا بوده، بلکه به سوی شمال، از منطقۀ نخجوان فراتر نرفته است؛ کما این که سنت قرهباغ نیز تا کنون از نواحی قفقاز بزرگ و قفقاز شمالی تا کنون گزارش نشده و به نظر میرسد که سنت قرهباغ همانند سنتهای پیرامون دریاچۀ ارومیه منشأ و مبدأ درونزا داشته است.
خلاصه ماشینی:
م نشانۀ مهاجرت مردماني تازه وارد است که از فراسوي کوهستان قفقاز بزرگ آمـده و بـا گـذر از رود ارس در پيرامون درياچۀ اروميه و ديگر صفحات فلات ايران ساکن شده اند؛ بنابراين ، در تأييد صحت و سقم نظريۀ پويـايي فرهنگي در عصر آهن فلات ايران بسيار لازم مينمايد که شواهد و قـرائن باسـتان شـناختي قرابـت هـاي فرهنگـي و نيـز پيوستگي سنت هاي بازتاب يافته در فرهنگ مادي اين مهاجران در فراسوي فلات ايران و به خصوص در قفقـاز و آسـياي ميانه بررسي و تحليل شود.
موضوع نوشتار حاضر، بررسي توصيفي- تطبيقي گزيده اي از سـفالينه هـاي شـاخص يافتـه از گورپشتۀ عصر آهن روستاي حميدان در ناحيۀ خداآفرين است ؛ که مطالعـۀ آنهـا در ارتبـاط بـا سـنن سـفالگري منـاطق نخجوان و حوزة درياچۀ اروميه و جنوب قفقاز ميکوشد تا بدين سئوال جواب دهد که آيا گورخفتگان عصـر آهـن ناحيـۀ خداآفرين مردماني بومي بوده اند؛ و يا مهاجراني شمالي از فراسوي قفقاز؟ سنت سفالگري يافته از گورپشتۀ عصر آهن روستاي حميدان در ناحيۀ خـداآفرين بـه رغـم شـماري از تشـابهات بـا سنت هاي سفالگري عصر آهن شمال غربي فلات ايران و پهنۀ فرهنگي نخجوان ، داراي ويژگيهاي بومي و محلـي بـوده و نميشود آن را در افق فرهنگي عصر آهن شمال غربي فلات ايران طبقه بندي کرد؛ بلکه بايد با سنت سفالگري عصر آهـن قره باغ در قفقاز جنوبي مقايسه شود؛ که بر مبناي همين قياس ، قدمت حدود ٩٠٠ سال ق .
صرف نظر از اين که نوع مزار ساده باشد و يا کلان سنگي، سنت رايج تدفين در عصر آهن شـمال غربـي فلات ايران به صورت مزارهاي مجتمع در يک گورستان واحد بوده است ؛ که براي مثال ميشود به هفتوان تپـۀ IV، يانيق تپه ، گؤي تپه ، دينخواه تپۀ III و يا گورستان عصر آهـن پيرامـون مسـجد کبـود تبريـز اشـاره کـرد (طلايـي، ١٣٨٧: ٤-١٣٠؛ ٢٠٠٩ ,Aliyari &Talai ;١٩٧٤ ,Muscarella).