چکیده:
فلسفه تفکر عقلی روشمند و نظاممند دربارۀ هر موضوعی است. یکی از موضوعات مورد علاقۀ فیلسوفان در طول تاریخ، عرفان یا تجربۀ عرفانی بوده است. عرفا در فرهنگها و سنتهای گوناگون مدعی راهیافتن به باطن عالم و اسرار هستی بودهاند. برخی عارفان یافتههای خود در تجربههای عرفانی را بیان کرده، تصویر خود از جهان و انسان را عرضه داشتهاند. اینجاست که فیلسوفان وارد معرکه میشوند و به کنجکاوی و کاوش در چیستی عرفان و تجربۀ عرفانی و بررسی دعاوی عرفا و مبانی و نتایج آن پرداختهاند. از این حوزه از معرفت میتوان با عنوان «فلسفۀ عرفان» یاد کرد. یکی از نقاط عطف در مباحث فلسفۀ عرفان، کتاب عرفان و فلسفۀ والتر استیس است. در این کتاب از مهمترین مباحث فلسفۀ عرفان در حوزههای معرفتشناختی، هستیشناختی و انسانشناختی بحث شده است. نظر به جایگاه این اثر و تأثیرگذاری آن در ایران و جهان، معرفی، تحلیل، نقد و بررسی تطبیقی آن اهمیت اساسی دارد. از آنجا که فلسفۀ عرفان رشتهای نوپا در جامعة ماست و مباحث آن منقح نشده و متون کافی در این زمینه تولید نشده است، نوشتار حاضر میتواند از گامهای نخستین در شکلگیری و رشد این حوزۀ معرفتی باشد.
خلاصه ماشینی:
ويژگي هاي حالات عرفاني انفسي در سير انفسي، يا طريقـت درونـي، عـارف بـا تجريـد نفـس تجربـي و پيراسـتن آن از همـۀ محتوايش به نفس بحث بسيط ميرسد که وحدت صرف و بيتمايز و خلأ محض اسـت کـه از آن با تعابيري همچون ژرفناي بـيسـو، مجهـول الکنـه ، فردانـي، غسـق ، سـکوت ، عريـاني، لاوجود، وادي، شب ظلماني، برهوت بيبر، درياي متلاطم و واحد حقيقي ياد ميشود.
در تجربه هاي عرفـاني آفـاقي بـه رغـم شـهود وحـدتي فراگير در عالم ، کثرت نيز باقي است ؛ اما در تجربه هاي عرفاني انفسي، هيچ کثرتي راه ندارد و محتواي آگاهي چيزي جز وحدت محض نيست .
تجربـۀ عرفـاني انفسـي نميتواند عيني باشد، زيرا اين تجربه که غيرحسي اسـت و همـۀ حسـيات و صـور ذهنـي از صحنۀ آن طرد شده است و ماهيتا بيتعين و بيتمايز اسـت ، اجـزا يـا رخـدادهاي مشخصـي ندارد که انگاره هاي متکرر يا توالي منظمي در ميان آنها برقرار باشد؟ اما به همين دليل که عيني نيست ، ذهني هم نمي تواند باشـد؛ زيـرا بـراي اينکـه تجربـه اي ذهني باشد، بايد بيانتظام باشد؛ اما چون ايـن تجربـه اجـزاي متمـايز و مشخصـي نـدارد کـه تشکيل توالي دهند و با روابط ثابت معهود در نظم جهـان مخـالف باشـند، نمـيتوانـد ذهنـي باشد.
در اينجا هم اين پرسش مطرح است کـه آيا اتحاد عرفاني عارف با خدا دست کم در حال اتحـاد بـه معنـاي يکسـاني و يگـانگي او بـا خداست ، يا تمايز بين آنها برقرار است ؟ دربارٔە ايـن مسـئله سـه ديـدگاه مهـم مطـرح اسـت : دوگانه انگاري،١ يگانه انگاري و وحدت وجود.