چکیده:
در 1960 پاتنم در مقالۀ "اذهان و ماشینها" بر پایۀ قیاس میان ذهن و ماشین تورینگ نگرشی نو به ذهن به نام کارکردگرایی را پیریزی نمود. یک دهه پس از آن دریفوس براساس تفسیرش از پدیدارشناسی مرلوپونتی و هیدگر کارکردگرایی پاتنم را نقد کرد. دریفوس نشان داد که نمیتوان ذهن را به مثابه ماشینی تورینگ به شمار آورد که با بهرهگیری از قواعدی صوری کار میکند و ورودی و خروجیهایش عناصری فارغ از بستر هستند. دو دهه بعد پاتنم بر پایۀ شکست کارنپ در صوریسازی استقرا، چرخش به سوی کلگرایی و خارجیتگرایی معناشناختی خودش از نگرش کارکردگرایانه- محاسبهگرایانه در فلسفۀ ذهن دست کشید و به نگرشی خارجیتگرا- بسترگرایانه روی آورد. نقدی که پاتنم بر پایۀ آن کارکردگرایی را از ریشه نادرست دانسته بود همان نقدی بود که دریفوس سالها پیش بر وی وارد آورده بود. در این مقاله گفتگوی نقادانۀ میان دریفوس و پاتنم بازسازی میشود و بر پایۀ آن نشان داده میشود که فیزیکالیسم به مثابه نظریهای در باب ذهن نادرست است و به جای آن "سوژهای در جهان" الگوی مناسبی را برای ذهن فراهم میآورد.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله گفتگوی نقادانۀ میان دریفوس و پاتنم بازسازی میشود و بر پایۀ آن نشان داده میشود که فیزیکالیسم به مثابه نظریه ای در باب ذهن نادرست است و به جای آن "سوژه ای در جهان " الگوی مناسبی را برای ذهن فراهم میآورد.
یعنی تراز ذهنی «قواعد نظمی را که در آن حالت های ذهنی به صورت متوالی میآیند و نیز ارتباط آن ها با بیان کلامی را معین میکند»(٣٧٢ :١٩٧٥ ,Putnam) چنانچه در ماشین تورینگ این چنین است ، قواعد ذهنی باید فارغ از بستر٤ و قابل صورت بندی در بیانی صوری باشند.
نخست اینکه ورودی و خروجیهای ذهن به مثابه ماشین تورینگ چیست ؟ دوم اینکه کدام قوانین بر روی این ورودیها عملیات انجام میدهد و خروجیهایی از همان جنس را تولید میکنند؟ پس در ادامه دریفوس میکوشد با درنظرگرفتن پاسخ های گوناگون به این دو پرسش در دو تراز فیزیکی و روانشناسانه - پدیدارشناختی به رویکرد تهی پاتنم محتوا ببخشد و نشان دهد که هر کوششی برای پر [4] کردن آن با مشکلاتی حل ناپذیر رویارو خواهد شد.
در این راستا پاتنم خلاصۀ پژوهش ها در فلسفۀ ذهن را چنین روایت میکند: «خلاصۀ بحث های ما در فلسفه ذهن این است که نگرش های گزاره ای آن طور که فیلسوفان آن ها را مینامند(یعنی مثلا چیزهایی همچون باور به اینکه برف سفید است یا گربه درون بشقاب است ) حالت هایی از مغز انسان یا سامانۀ عصبی که جدای از محیط های اجتماعی و غیرانسانی درنظر گرفته شده باشند نیستند.
اما ماشین های تورینگ که به صورتی درونی از اهداف انسانی برخوردار نیستند چطور؟ پیش از این گفتیم که به باور دریفوس برخورداری از اهداف و انتظارات یک سبک زندگی برای فهم رفتار زبانی انسان ها ضروری است .