چکیده:
مباحث مربوط به خلقت و ترتیببندی موجودات، اصل خیر را در رأس هرم هستیشناسی خود مینهد و سعی در توجیه ارجاع کثرات به وحدت متعالی دارد. از سوی دیگر ملاصدرا نیز بر مبنای اصول فلسفی و دینی خود با نگاهی وحدتمحور با طرح نظریة بدوی خود یعنی (وحدت تشکیکی وجود) و نظریة نهایی خویش (وحدت شخصی وجود) به نحوی خاص میکوشد تا چگونگی ارجاع این کثرات به وحدت متعالی را مبین سازد. با وجود تفاوتهایی که در این زمینه در اندیشة این دو فیلسوف، بر اساس مبانی فلسفی متفاوت آنها وجود دارد، هر دو، کثرات را به امری واحد ارجاع میدهند به نحوی که کثرات را بیش از سایهای از وحدت متعالی نمیانگارند و در این رابطه چینش مورد نظر افلاطون از نظام هستی متناظر با نظریة بدوی ملاصدرا از هستی است
خلاصه ماشینی:
در عباراتی دیگر نیز بر حاضرنبودن تام و تمام آن اذعان دارد «تصاویر عدالت ، اعتدال و هر ایدة متعالی دیگر که نزد نفس گران بهاست ، در این جهان از روشنی خالی است و مثل این است که از پشت شیشه ای تار دیده می شود» (همان )؛ بنابراین بر طبق بیانات افلاطون زیبایی ، اعتدال ، و هر ایدة دیگری در کثرات عالم محسوسات حضور دارند اما این حضور، حضوری بعینه نیست ، لکن عدم حضور بعینه ، صرفا به معنای مشابهت نیز نیست بلکه این بهره مندی نشان از نوعی حضور دارد و افلاطون این وجه از بهره مندی را در رسالة فایدون تعبیر به علیت کرده است زیرا او علت اشیا را روابط علی و معلولی که بین موجودات است در نظر نمی گرفت و خطای برخی که علل مادی را به جای علل اصلی قرار می دهند را ناشی از این می دانست که آن ها علت را از اسبابی که علت با آن اسباب علت می شود، تمیز نداده اند (افلاطون ، ١٣٨٧ ب: ٢٣٧).