چکیده:
چکیده در عصر جهانیشدن تغییراتی در نظام بینالملل ایجاد شده که زمینه را برای بهرهبرداری گروههای قومی از این موقعیتها فراهم کرده است. در این دوره دولتها که از طریق نظام آموزشی و بوروکراسی وابستگی به اجتماع ملی معینی را در جامعه ترویج میدادند از جانب گروههای فروملی و فراملی به چالش کشیده شدند. پروسههای جهانیشدن پیوندهای بین دولت و شهروندان را تضعیف کرده است و در صورتی که راه حلی اصولی برای منازعات قومی در کشورهای چندقومیتی یافت نشود، خطر واگرایی و تجزیة این کشورها امری محتمل است. این مقاله سعی کرده است با بررسی تأثیر روندهای جهانی در مسائل قومی الزامات جدیدی را، که در این دوران متوجه مسائل قومیتهای ایران و رابطة آن با دولت میشود، بدون تعهد به تنها یک چهارچوب تحلیلی بلکه با توسل به یک چهارچوب تحلیلی ـ تلفیقی بررسی کند.
خلاصه ماشینی:
آیا بر اساس مفهوم تئوری توطئه که پاسخ هـایی تقریبـا مشخص و از قبل تعیین شده برای هر پدیده ای ارائه می دهنـد و ریشـة همـة مسـائل را بـه قدرت های خارجی یا منافع صرف نخبگان محلی نسبت می دهند، می توان به تبیینی درست از مسائل قومیتی در ایران دست یافت ؟ آیا می توان بر اساس تئوری های مرکز ـ پیرامون کـه بیشتر از جانب نویسندگان و روشنفکران چپ و غالبا در روابط بـین دولـت هـا در عرصـة بین الملل مطرح است ، به تحلیل روابط قومیت ها با یکدیگر و قومیت ها با دولت مرکزی در ایران پرداخت ؟ همچنین آیا می توان مدل استعمار داخلی و یـا توسـعة نـاموزون را، کـه از دیگر تئوری هایی است که معمولا مورد استفادة پژوهش گران در حوزة مسائل قومیت هـا و مشکلات آنان است ، در مورد ایران به کار برد؟ با توجه به پیچیدگی ها و مـوارد خاصـی کـه در مـورد مسـائل ایـران مطـرح اسـت و همین طور با توجه به این که بیشتر تحلیل گران سیاسی و اجتماعی تمایل دارنـد در بررسـی موارد مطالعاتی خود دست به تعمیم بزنند (که دربارة مسائل قومیتی ایران نیز اغلـب چنـین کرده اند) تا تحلیل های آن ها به شکل علمی پذیرفته شود، احتمالا با اتخاذ رویکردی تلفیقی دربارة مسائل قومیتی در ایران ، که به نظر می رسد تفاوت های قابـل تـوجهی بـین موقعیـت قومیت ها در ایران و دیگر کشورهای چندملیتی ، به ویژه از منظر تاریخی وجـود دارد، بهتـر بتوان به بررسی این موضوع پرداخت .