چکیده:
علامه طباطبایی علم را به حضور امری مجرد برای امری مجرد تعریف میکند، امر مجرد اول در علم حضوری همان وجود معلوم است و در علم حصولی صورت یا ماهیت معلوم است و امر مجرد دوم همان نفس عالم است. برای اثبات مجرد بودن دو امر مذکور ادلهای از طرف جناب علامه و دیگر فلاسفه معاصر اسلامی بیان شده است که به نظر میرسد اولین قدم در هستیشناسی علم بیان همین ادله تجرد نفس و صور ادراکی است. از دیگر اصولی که میتواند ما را در هستیشناسی علم یاری کند، عوالم وجود و انطباق آنها بر هم، اتحاد علم و عالم و معلوم و بازگشت علم حصولی به حضوری است که در این نوشتار به تفصیل به آنها خواهیم پرداخت.
Tabataba’i has defined knowledge as the presence of one abstract in another abstract. The first abstract which is the known has its existence in knowledge by presence and its essence in knowledge by aquintance. The second one is the very knower’s mind. Tabataba’i and his successors have deduced some argument in order to demonstrate abstractedness of the two mentioned case. It seems that such argumentation would be the first step in ontology of knowledge. Other steps and themes are the realms of being, overlapping of these realms, unification of knower and known and that of knowing [world], and reduction of knowledge by acquaintance to knowledge by presence.
خلاصه ماشینی:
"حال سؤال ما این است که در این جامهای که فلاسفه اسلامی از حقیقت و حضور برای علم دوختهاند اساسا جای حصول و علم حصولی کجاست و چه اهمیت در شناخت دارد و چرا باید شکل بگیرد؟ همانطور که قبلا ذکر شد علم حصولی در نظر علامه طباطبایی یک اضطرار عقلی است که نفس به واسطهی حضورش در عالم ماده و یکی بودن با حس در آن مرحله، مضطربه آن است و این، تحقق پیدا نمیکند مگر به وساطت قوهی خیال و قوهی خیال همان است که به واسطهی آن مفاهیم در ذهن انسان شکل میگیرد و انسان را دارای ذهن میکند و دیدیم که در مرحله بعد، یعنی در شناخت عقلی و شناخت مفاهیم کلی به واسطه وجود عالم ذهن در انسان است که قضایای کلی ساخته میشوند چرا که اگر ذهن در انسان موجود نبود و قوهی خیال فعالیت نمیکرد، موضوع و محمولی متصور نبود و مغایرت و پس از آن وحدتی پیدا نمیکرد، پس قضایای کلی عقلی نیز ممکن نبود.
1 صورت علمی به هر صورت که باشد مجرد از ماده و خالی از قوه است و چون صورت علمی امری مجرد است، وجودش از معلوم مادیی که احساس به آن تعلق میگیرد و ادراک خیالی و ادراک عقلی به آن منتهی میگردد، قویتر خواهد بود و این صورت علمی دارای آثار وجودی مجردش است، اما آثار وجود خارجی و مادی صورت علمی، که ما آن را متعلق ادراک حسی خود میپنداریم، در حقیقت آثار معلوم بالذات که نزد مدرک حاضر میآید نیست تا بر آن صورت ادراکی مترتب بشود یا مترتب نشود."