چکیده:
به موازات افزایش قدرت چین ، موضوع نگرش و رفتـار ایـن کشـور در قبـال نظم موجود جهانی مجال طرح گسترده تری مییابد. پرسش در ایـن زمینـه این است که آیـا همگرایـی و پیـروی چـین نسـبت بـه قواعـد، هنجارهـا و نهادهای نظم جهانی که وجه مشخص سیاست خارجی این کشـور از ١٩٧٩ به این سوست ، ماهیتی موقت و تاکتیکی دارد و یا دارای ویژگی بلندمدت و استراتژیک است ؟ در این نوشتار با بهره گیـری از نظریـه وابسـتگی متقابـل استدلال مـیشـود کـه بـرخلاف انتظـار و تحلیـل صـاحب نظـران متـاثر از واقع گرایی تهاجمی، دستاوردهای همگرایی چین با نظم موجود بین المللـی، سبب ساز متقارن شدن نگاه و منافع این بازیگر با سایر بازیگران عمده شـده و لذا پکن ، ملاحظات و منافع مشترکی با دولت هایی مانند ایالات متحده در پاسداری از ثبات ناشی از تداوم نظم جهانی لیبـرال یافتـه اسـت . ایـن امـر به معنای تبـدیل چـین بـه بـازیگری حـامی وضـع موجـود و رنـگ بـاختن تجدیدنظرطلبی این کشور در سطح کلان است .
خلاصه ماشینی:
"پرسش در ایـن زمینـه این است که آیـا همگرایـی و پیـروی چـین نسـبت بـه قواعـد، هنجارهـا و نهادهای نظم جهانی که وجه مشخص سیاست خارجی این کشـور از ١٩٧٩ به این سوست ، ماهیتی موقت و تاکتیکی دارد و یا دارای ویژگی بلندمدت و استراتژیک است ؟ در این نوشتار با بهره گیـری از نظریـه وابسـتگی متقابـل استدلال مـیشـود کـه بـرخلاف انتظـار و تحلیـل صـاحب نظـران متـأثر از واقع گرایی تهاجمی، دستاوردهای همگرایی چین با نظم موجود بین المللـی، سبب ساز متقارن شدن نگاه و منافع این بازیگر با سایر بازیگران عمده شـده و لذا پکن ، ملاحظات و منافع مشترکی با دولت هایی مانند ایالات متحده در پاسداری از ثبات ناشی از تداوم نظم جهانی لیبـرال یافتـه اسـت .
نوشتار پیش رو با رویکردی تبیینی ـ تحلیلی نظری به این مسائل مـیافکنـد و با مدد گرفتن از نظریه وابستگی متقابل ادعا میکند که بـرخلاف تحلیـل صـاحبنظرانی چون جان میرشایمر١ که ترفیع چین را تهدیدی برای نظم بـین المللـی و پاسـداران آن از قبیل ایالات متحده میداننـد، قـدرت یـابی چـین از رهگـذر همگرایـی بـا سـاختارها و نهادهای نظم موجود، به تقویت و تثبیت ارزش های حاکم بـر نظـم بـین الملـل و ایجـاد منافع و ملاحظات مشترک بین پکن و قدرت هایی مانند واشینگتن میشود.
لذا تلاش برای گسترش روابط با قدرت های بزرگی چون ایـالات متحده ، ژاپن ، اروپا و روسیه در عین حفظ روابط با کشورهای جهان سـوم و عـدول از موضع تلقی خود به عنوان قربانی غرب و لزوم اتحاد علیه امپریالیست ها که به ویژه در دهه ١٩٩٠ برجستگی یافت را باید تغییری هویتی در چین دانست کـه پیامـدهای ملموسی برای بازیگری این کشور در صـحنه بـین المللـی و نگـاه بـه نظـم و ثبـات بین المللی دارد (٣٢ :٢٠٠٣ ,Medeiros and Taylor Fravel)."